سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در کتاب نخستین نوشته شده است : ای پسرآدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه که رایگان یاد گرفتی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سه شنبه 86 مرداد 9 , ساعت 2:24 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با سلام....

مواردی که در پست قبل به اونها اشاره شد بخش اعظم نظریه ی فیزیکی حضرت امام جعفر صادق (ع) در مورد نور بود.

( نظریه ی نور امام صادق دارای سه قسمت اصلی بود که بخش اول اون در پست قبلی و دو بخش دیگر در این پست اورده می شود)

 

اما در ادامه یه سوال ؟؟؟

 

آیا اونچیزی که امروزه ما به عنوان نظریه ی نور در منابع علمی می بینیم ارتباطی با نظریه ی حضرت استاد امام صادق(ع) داره یا نه ؟

 

مهم: اسناد تاریخی نشون می ده امام صادق(ع) اولین شخصی بودند که نظریه ی نور را به گونه ای فوق العاده متفاوت در زمان خود و بسیار منطبق با نظریه ی امروز مطرح کردند .

وی اولین فرد بود که این نظریه را مطرح نمود

 

سپس در زمان جنگهای صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان به علت  ارتباط  زیاد دنیای مسیحیت و اسلام و دسترسی به منابع بعضا علمی ، علوم اسلامی که بالاخص در دوران امام صادق (ع) دستاورد اسلام بود به دنیای غرب رفت....

سپس بر اساس اسناد تاریخی بسیاری از این علوم در دانشگاهای اروپا تدریس می شد . به عنوان نمونه راجر بیکون استاد تمام فیزیک دانشگاه اکسفورد در حدود سالهای 1280 الی 1293 میلادی همان نظریه ی نور امام صادق (ع) را در کلاس خود مطرح می کند.

 

قسمت دوم نظریه نور توسط امام صادق (ع) :

ایشان در ادامه قسمت اول فرمودند  : اگر چیزی بسازیم که تمام نور اشیائی که از ما دور هستند را به ما برساند می توانیم کاملا آن شیئ را در نزدیک و به وضوح مشاهده نماییم .

 

بله درست فهمیدید ؛ این همان اساس نظریه ی سااخت دوربین است ! جالب تر این که راجر بیکون از گفتن این نظریه هم دریغ نمی کنه و بز هم جالب تر اینکه >>>>

 

لیپرشی در سال 1608 میلادی اولین دوربین را بر اساس همان نظریات اختراع نمود !

در اوایل سال 1610 میلادی هم گالیله با رفع نمودن نقصهای فنی دوربین لیپرشی  اولین دوربین فلکی یا تلسکوپ را اختراع نمود .

 

امکان داره بگید از کجا معلوم بر اساس اون نظریات بوده؟؟؟

افرین شبهه ی خوبی بود ،ولی از زبون تاریخ بشنوید !

 

 اختراع دوربین فلکی گالیله موجب بوجد امدن آحاد مردم و حتی شخصیت های مهم مذهبی و کشوری زمان خودش شد ، به صورتی که برای دیدن اجرام اسمانی شبها صف های طولانی می بستند تا به بالای پشت بام کلیسا رفته و با دوربین گالیله اجرام رو نگاه کنند .

 

مطلب مهمی که منظوره اینه که وقتی از گالیله می پرسیدند چرا ما با این دوربین اجرام دور رو می بینیم می دونید چی می گفت؟؟

دقیقا همون تئوری و نظریه ی نور امام جعفر صادق(ع) رو ذکر می کرد که از نظرتون گذشت  .

                                     تئوری لیزر

همانطوری که اشاره کردم امام جعفر صادق (ع) اولین شخصی بودند که قائل شدند نور دارای حرکت است. جالبتر زمانیه که می بینیم ایشان با استفاده از مطلب قبلی ذکر می کنند :

نور دارای سرعت است

ایشان فرمودند سرعت نور که به طرف چشم ما می اید  فوری ست و از انواع حرکات است !

 

و اما در قسمت سوم نظریشون می فرمایند( در محضر کلاس)

 

نور قوی می تواند اجسام سنگین را بحرکت در آورد و نوری که در طور سینا بر موسی اشکار گردید از نورهایی بود که اگر مشیت الهی قرار می گرفت کوها به حرکت در می آمدند ،

 

بله دقیقا جمله ی بالا ساده سازیه نظریه ی لیزریست که بشر در قرن بیستم به اون رسید !

 

به رسم وفای به عهد

             ز عقل می گوییم ، حرف دل باشد برای بعد 

             

                              یا امام هادی (ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


سه شنبه 86 تیر 12 , ساعت 2:21 عصر

به نام الله جل جلاله

سلام....

خب ... در حد وسعم تا اونجایی که تونستم تا الان دو مطلب رو اثبات کردم و اینها مقدمه ای بود برای از اینجا بعد:

  1. علم  لدنی و علت دانایی بی پایان ائمه چیه.
  2. اثبات توحید و امامت و عقلانیت در اسلام از دیدگاه نگرش سیستمی!

 

حالا می خوام قدم بذارم در بدنه ی اصلی وبلاگ...

امام جعقر صادق(ع) و علوم روز

همونطور که قبلا ذکر شد علوم زیر در مکتب و یا دانشگاه اون زمان امام صادق (ع) ارایه و تدریس می شدند:

  1. علم تاریخ
  2. علم نحو
  3. علم رجال و یا همان بیوگرافی بزرگان
  4. فیزیک پونان و تکامل آن
  5. فلسفه
  6. جغرافیا
  7. نجوم
  8. علم هندسه

 

بنده سعی دارم بر اساس چندین کتاب و سند و مدرک و مقاله در مورد علومی که امام صادق (ع) در اون زمان تدریس می کردند مطالبی رو بنویسم،انشالله!

 

تئوری نور از نظر امام جعفر صادق(ع)

قسمت اول

او فرمود:

نور از طرف اشیاء بسوی چشم ما می اید و از آن نور که از طرف هر شئی به سوی چشم ما می آید فقط قسمتی به چشم ما می تابد  و بهمین جهت ما اشیاء دور را بخوبی نمی بینیم و اگر تمامی نوری که از یک شیئ دور به سمت چشم می آید به دیده برسد ما شیئی دور را در نزدیک خواهیم دید!

 

بسیار مهم:

در مورد سرعت نور هم امام جعفر صادق (ع) نظریه ای ابراز کردند که واقعا شگفت انگیزه:

وی فرمود: سرعت نور که به طرف چشم ما می آید فوری است و از انواع حرکات است.

جالب اینجاست که تا قبل از حضور علمی امام جعفر صادق(ع) نظر بر این بود که نور از چشم به سوی اشیاء می رود و اشیاء دیده می شوند در صورتی که امام این نظریه را رد کردند و فرمودند دقیقا بر عکس این مطلب صادقه!

باز هم جالب تر اینکه امام (ع) اولین شخصی بودند که فرمودند نور حرکت می کند و سرعت دارد .

در واقع امام صادق(ع) اولین شخصی بودند که نظریه ی نور را اصلاح و کامل نمودند و دقیقا تئوری آن حضرت همون چیزیه که امروزه بیان می شه!!

 

خب برای اینکه پستم طولانی نشه فعلا برای این پست تا همینجا کافیه! و انشالله در پستهای بعدی نتیجه گیری و تحلیل هایی بر این نظریه و اثرش بر پیشرفت علم و جامعه بیان می کنم!
مطلبی که باید دقت بشه اینه که تمامی ائمه با توجه به دلایل الهی و همچنین عقلانی نوری واحد بودند ولیکن به دلیل شرایط جامعه و نیاز مردم و بلوغ اونها علم و قدرت و زیبایی باطنی اونها نمایان می شده !

 

انشالله از این به بعد سعی میکنم به فاصله ی دو روز و یا سه روز به روز کنم و منتظر نقد هاتون هستم کما اینکه از بزرگانی که بر نوشته هام و نوع وبلاگ نقد می کردند ممنونم و از صحبتهاشون چه تعریف و چه اشکال در جهت بهتر شدن استفاده کردم.

 

به امید ظهور امام زمان(عج)....

                              بیاد داشته باشیم تا عقلهایمان و دلهایمان آماده نباشد او نمی آید....

                                                                                                                         ای کاش که این جمعه بیاید ! ای کاش!

 

یا ابالفضل العباس(ع)

 

 

 

 


شنبه 86 تیر 9 , ساعت 1:19 صبح

به نام الله

با سلام...

قبل التحریر:

خیلی اعتقاد دارم یه شیعه باید شخصیت پویا داشته باشه و همیشه به روز باشه یعنی منفعل نباشه! به همین خاطر خیلی دلم می خواست ر مورد وقایع این روزا می نوشتم و یه تحلیلی می زدیم ببینیم چی می شه! ولی خب اولا نمی خوام وبلاگ فعلا سیاسی بشه ، ثانیا این پست رو می زنیم ثالثا زیاد جالب نمی بینم که تو جوو گیری حرفی بزنم باید فکر بشه و عاقلانه نگاه بشه...

این بار قصد دارم به لطف خداوند از یکی از مباحثی که در رشتم (صنایع) می خونم استفاده کنم و با یه شبیه سازی یه اصل دینی رو نتیجه گیری کنم!

 تفکر سیستمی

 تفکر سیستمی اولین بار در کتاب چستر بارنارد تحت عنوان وظایف مدیران در سال 1938 مطرح شد

حالا سیستم یعنی چی؟؟؟

سیستم مجموعه ای از اجزا ، ایده ها و پدیده ها و رویداد هاست که در تعامل با یکدیگر بوده و بوسیله ی مرز مشخصی از محیط اطراف جدا شده و هدف واحدی رو دنبال ی کنند.

و تعریفی دیگه:

سیستم مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته می باشد که آن اجزا در راه رسیدن به هدف های معینی با هم هماهنگی و تعامل دارند.

(حیف این محیط قابلیت رسم نمودار و نداره...)

  ویژگی های عمومی سیستمها:

  1. حداقل از دو جز تشکیل شده
  2. هر جزء حداقل با یک جزء و به طور کلی با اجزای دیگر در تعامل است.
  3. هر تغییر در یک جزء از سیستم بر کل سیستم تاثیر می ذاره.
  4. مجموعه ای از اجزا خصوصیاتی متفاوت با تک تک اجزا دارند.
  5. سیستم دارای مرز است
  6. و مهمتر از همه هدف اصلی را دنبال می کند.

 

بعد از این باید ببینیم این سیستم که یه سری تعریف و یه سری ویژگی داره از چه چیزایی تشکیل شده؟

اجزای تشکیل دهنده ی سیستم:

  1. ورودی ها
  2. خروجی ها
  3. فرایندها (عملیاتی که درون سیستم ها انجام می شود)
  4. بازخورد یا کنترل
  5. محیط سیستم و محدوده آن

 

سیستمها تا الان که بنده دارم این مطلب رو می نویسم دسته بنده های مختلفی داشتند که از اون می گذریم ولی این رو بگم ،در یه دسته بندی سیستمها به انواع:

  1. سیستم اصلی
  2. سیستم فرعی(زیر مجموعه ی سیستم اصلی)

 طبقه بندی می شن!

 

در این مرحله باید بگم که اصولا هر وقت ما یه عده (ادم یا وسیله و یا هر موجود و شیئی) دیدیم که با هم برای رسیدن به یه هدفی ارتباط دارند می تونیم بگیم که اون مجموعه با توجه به مطالب بالا یک سیستم و تشکیل می دن.

 مثال: برای مثال خانواده ، یه شرکت تولیدی ، یه وبلاگ ، یه مدرسه ، یه ماشین و ......... یک انسان

 بله یک انسان!

انسان هم یک نوع سیستمه!

چرا؟ اگه حوصله دارید قدم های بالا رو (ویژگی ها) بررسی می کنیم:

  1. انسان از اجزای مختلف فیزیکی(مثل اندام) و متافیزیکی(مثل تفکر و عقیده و ..) تشکیل شده
  2. اجزای مختلفش به صورت بدیهی و اثبات شده با هم ارتباط دارند
  3.  هر تغیر در جزیی انسان رو دچار تغییر می کنه مثلا هر تغیری در تفکر و عقیده باعث تغیر در زندگی و یا اجزای فیزیکی انسان می شه و بالعکس.
  4. انسان در کل از جمیع خصوصیت های اجزای خودش رو داره
  5. انسان دارای یه مرز جسمی و اعتقادیه
  6. هدفی رو داره(که این هدف می تونه خواسته و یا ناخواسته باشه )

 

در واقع با یک شبیه سازی به این نتیجه رسیدیم که انسان یک سیستمه!

در نتیجه این سیستم(انسان) باید هدف داشته باشه.

خب بررسی شد که سیستم از بخش متافیزیکی و غیر ملموس  هم تشکیل شده مثل اعتقادات و احساس مختلف و خصوصیات مختلف و ..

هر سیستم و یا سازمان از لحاظ عقلانی و علمی بدیها دارای یک هدفه!(همونطور که ذکر شد)

حالا یه سوال خیلی مهم؟

ما می دونیم که انسان دارای خصوصیت های فیزیکی و امیال غیر فیزیکی مهمی هستش!

 گفته شد که اینا باید با هم تعامل داشته باشن، ولی همینطور که می دونیم یکسری از این امیال بعضا با هم تناقض دارن و نسبت به هم سرکشی دارن و یا پیشروی در یک کدومشون باعث عقب موندگی در وظایف اون یکی خصوصیت و یا میل می شه !

مثلا چجوری می شه امیال جنسی رو با میل به عبادت کنار هم جمع کرد؟؟؟ و یا ..

جواب:

دقیقا نکته هم همینجاست!

همین سوال باعث می شه که هر محیط و یا هر سازمانی که هدفمنده به این نتیجه برسه که به یه مدیر احتیاج داره!

 در واقع مدیر در هر سازمان یا سیستمی که اجزای متضاد وجود داره سعی می کنه بین اون اجزا و ای هدفها ی متضاد ارتباط برقرار کنه و جوری اون هارو سازماندهی کنه که بتونن به راحتی در کنار هم کار کنن!

مهمترین وظایف مدیر سیستم و یا سازمان چیه؟

  1. سازماندهی
  2. رهبری و هدایت
  3. کنترل و نظارت
  4. برنامه ریزی و ......

 

نتیجه:

انسان چون از استعداد های مختلف و بخشهای مختلف تشکیل شده و چون ذاتا هدفمنده باید به عنوان یک سیستم پذیرفت که به یک مدیر احتیاج داره ! تا اون مدیر امیال و احساسات و عواطف مختلف و ...انسان رو سازماندهی کنه تا انسان بتونه به هدفش برسه!


 یک سیستم اگر بی هدف باشد از بین خواهد رفت

تا الان عقلا ثابت شد انسان به یه مدیر احتیاج داره و چون انسان یه موجود و سیستم بسیار بسیار پیچیدست و بسیار عالم نا شناخته ای داره مدیر اون باید ویژگی متفاوتی داشته باشه:

  1. بر کل سیستم انسان آگاهی داشته باشه و تماما انسان رو بشناسه

 

خب حالا اگه اینجوری نباشه چی می شه؟؟؟

اگر اون مدیر بر انسان شناخت کامل نداشته باشه بسیاری از عوالم انسان و استعداد های انسان رو نمی تونه بشناسه و در نتیجه نمی تونه به عنوان مدیر به مهمترین وظایفش که سازماندهی بین اجزای مختلف و یا برنامه ریزی هست به درستی عمل کنه! چرا چون سازماندهی نتیجه شناخت اجزاست

سازماندهی:

واگذاری وظایف مختلف بخشهای یک سیستم (مانند انسان) با توجه به مهارتها و خصوصیت های  هر بخش یا جزء برای رسیدن به هدف.

 

می دونستید که:

            اسلام در قرون گذشته یعنی 1400 سال قبل ازبیان نگرش سیستمی توسط دانشمندای اروپایی ،با استفاده از همین نگرش مهم معرفی می شه؟؟؟

بله با توجه به  تحلیلی که داشتم صحه می ذارم به زیبایی اسلام!

 چرا؟چون:

  1. اسلام با توجه به نگرش سیستمی به انسان نگاه می کند
  2. خدا محوری مخالف دنیا محوریه ! در اسلام هدف خدامحوری بودنه و خداوند به عنوان هدف معرفی می شه و چون خداوند وحدانیت وجود داره در نتیجه:

هدف در اسلام کاملا مشخص و بی نهایت و باارزشه اما در مکتبهای دیگه چی؟

 در(اومانیسم) هدف انسانی می شه که خود اونها اون رو نشناختن و اساسا هدف واحدی نیست  و یا (سکولاریسم) هدف دنیایی می شه که اصلا وحدت نداره!

 

پس چون سیستم اجتماعی اونها و حتی انسانی اونها دارای هدف واحد نیست بر طبق نگرش سیستمی سیستم انسان و جامعه از بین خواهد رفت!

  1. اسلام نه تنها خدا رو هدف معرفی می کنه بلکه مدیر انسان رو هم خدا معرفی می کنه چرا که تنها خداوند بر تمامی انسان منطقا و حقیقا آگاهه در نتیجه با توجه به احتمال صد در صد رسیدن به هدف عقلانی تر می شه!!!!

 در خصوص وظایف مدیریتی مساله ای وجود داره به عنوان تفویض وظایف!

یعنی تفویض وظایف امریه بدیهی و عقلانی! یعنی سطوح مدیریتی داریم!

  1. مدیران ارشد
  2. مدیران میانی
  3. مدیران عملیاتی

 

چه جالب ما عقلا به این نتیجه رسیدیم که مدیر ارشد انسان خداوند است به علت دلایل بالا....

و چه جالب هزارها سال قبل از این که این نظریات رو کشف کنند ما در اسلام و مکاتب الهی دیگه با این نظریه مواجه بودیم

وظایف تفویضی !

و بر اساس شبیه سازی حقیقی ایدئولوژی اسلامی خداوند رو به عنوان مدیر ارشد انسان و پیامبران و امامان و در مرتبه ی بعدی عقل  رو به عنوان مدیران میانی و عملیاتی برای انسان تعیین می کنند!!!!

 

خب فعلا اینم یه تحلیل!

خلاصه:

با استفاده از نگرش سیستمی به این نتیجه رسیدیم که

1.      فقط خداوند می تونه بر انسان مدیریت کنه

2.      ائمه نوعی مدیران میانی هستند که خداوند بسیاری از مسایل رو با توجه به اصل تفیض عوامل به اونها تفویض کرده

 

ووووو.....شرمنده خیلی زیاد شد..!!!!بعدا جبران می کنم کم می نویسم

 

یا امیرالمومنین(ع)


پنج شنبه 86 خرداد 31 , ساعت 11:22 عصر

انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

متاسفانه یا خوشبختانه یک هفته به صورت فشرده امتحان دارم و نمی تونم مطلبی رو بنویسم!

البته ناگفته نمونه یکی دوتا مقاله کوتاه نوشتم انشالله 7 تیر(پنجشنبه ی آینده) می زنم تو وبلاگ!

اولین مطلبی رو که می نویسم انشالله در مورد:

ازنظریه ی عمومی سیستمها تا لزوم امامت در جامعه

در واقع

از یک نظریه ی علمی غربی تا اساسی ترین قاعده ی جامعه شناختی و ایدئولوژیکی اسلامی

خواهد بود....

پس تا هفتم تیرماه،به امید ظهورش(و اون پایین مایینا به امید اینکه امتحانم رو خوب بدم)

به رسم وفای به عهد..

ما از عقل می گوییم....

            حرف دل باشد برای بعد....

یا حی و یا قیوم

 

 


دوشنبه 86 خرداد 28 , ساعت 3:16 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

شهادت حضرت زهرا(س) ست، واقعا تسلیت می گم.

 سلام ...

فاطمیه شد...زبونم بستس از عظمت این روز و این ایام.....!

واقعا هیچ انسانی قابلیت درک این ایام رو نداره!

یه داستان جالب دیدم به دو منظور می نویسم ایشالا یه راه کار عملی برای زندگیمون باشه...

          

 

 فاطمه(س) و نا بینا

امیرالمومنین(ع) فرمودند : شخصی نابینا اجازه ورود به خانه فاطمه(س) گرفت، داخل خانه شد ، اما فاطمه(س) از شخص نابینا خود را پوشاند .

پیامبر (ص) به فاطمه (س) فرمودند: به چه سبب خود را مستور کردی و پوشاندی و حال اینکه این مرد نابیناست و تورا نمی بیند؟؟

حضرت زهرا(س) فرمدند: اگر او مرا نمی بیند ، من که او را می بینم و اگر در پرده عفاف(حجاب) نباشم رایحه ی وجودم را احساس می  کند !

رسول الله(ص) در این لحظه فرمدند: شهادت می دهم که تو پاره ی تن منی!

_______________________منتهی الامال__________________________

چرا؟؟

داشتم فکر می کردم ، برام خیلی جالب بود !

چندتا برداشت  داشتم از این داستان تاریخی:

1: نگاهی متوازی حضرت زهرا(س) به ظاهر و باطن ! (عفت در عمل ، تفکر و ظاهر پوشش)

2: شاید در ادامه و تکامل مورد اول بخوام بگم اینکه :

حضرت به یک واقعیت خیلی ظریف اشاره می کنند اونهم اینکه ظاهر و باطن دو امر جدا از هم دیگه نیست ، یعنی اینجور نیست که بگیم ما به فرض اعمالمون تک بعدیه و فقط باید به باطن برسیم و یا ظاهر !

در واقع حضرت خیلی خیلی ظریف اشاره می کنند که ظاهر نتیجه ایه از باطن یعنی یک نوع فرآیند علت و معلولی وجود داره که باطن(علت) و ظاهر(معلول) اونه 

3:به نظر بنده در این موقعیت حضرت زهرا (س) یک نگرش جالبی رو به تاریخ درس دادند اون هم اینکه :(البته به نظر بنده هااا)

حضرت در اینجا به این امر صحه می ذارند که بین دو نامحرم باید حقیقتا حریم حفظ بشه ، یعنی نه فقط حریم باطنی بلکه حریم ظاهری و فیزیکی..(حقیقت: ظاهر +باطن)

داشتم فکر می کردم دیدم بازم چه جالب حضرت به این نکته چقدر جالب و حتی علمی نگاه کردند که ما انسانها متشکلیم از ظاهر و باطن ، ماده و معنا ، فیزیک و متافیزیک ! و اونقدر این ماده و معنا و یا فیزیک و متافیزیک در هم تنیده شده و رابطه و تعامل پیچیده داره که نمی شه اونها رو از هم تفکیک کرد !

 لذا وقتی اون فرد نا بینا هم باشه حضرت با اعتقاد به این امر ،حجاب رو حفظ می کنند!

4: مورد آخر هم اینکه دیدم حضرت حجاب رو از دو دیدگاه عرضی و یک دیدگاه طولی ینی از جانب خداوند می بینند و بهش اعتقاد دارند

 1) از دیدگاه خودشون                          2) از دیدگاه یک نامحرم

3) در طول همه ی اینها و از جانب خداوند.

و لذا این حریم فیزیکی( با توجه به مورد قبلی) باید از هر سه دیدگاه حفظ بشه...

خب این نتیجه فکر کردنم در باره این روایت بود(اون هم قبل از اذان، به صورت آن-لاین، شب شهادت)

اگر امکانش هست در قسمت کامنتها شما هم تحلیل های خودتون رو بنویسید تا استفاده بیشتر فکر کنیم و بیشتر یاد بگیریم(ضمنا اگر روایت هایی از حضرت دارید هم بنویسید ممنون می شم)

مسند نشین کاخ حیایی و عصمت          صد آفرین به عصمت و زهد و حیای تو

به رسم وفا....

ما از عقل میگوییم 

                    حرف دل باشد برای بعد..!!!

یا زهرا


دوشنبه 86 خرداد 21 , ساعت 2:18 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

یا بقیت الله ، تسلیتمان را بپذیر!

هتک حرمت به بارگاه عقل و عشق الهی ، حرم ملکوتی امامین

 عسگریین (علیهما السلام) را خدمت پیشگاه آقا صاحب الزمان(عج) و

 تمامی شیعیان تسلیت عرض می نماییم!

بیایید برای تعجیل در فرجش کمتر گناه کنیم!

--------------------------------------------------------------------------------------

داشتم فکر می کردم ، امام زمان(عج) چه امتحان بزرگی رو پس دادن! نه؟

---------------------------------------------------------------------------------------

سلام...

در پست قبلی آخرین مطلبی رو که ذکر کردم این بود که چه فرایندی صورت می گیره که یک فرد معصوم همه چیز رو می دونه!

توجه کنید نگفتم چرا می دونه، می گم چطور می دونه!!!!

خب با توجه به مطالعه ای که بروی چند منبع داشتم ، این امر رو می نویسم، به همین خاطر ازتون می خوام که حتما اگر نقدی دارید و یا مطلب اضافه تری می دونید برای بنده و عزیزای دیگه توی کامنت مطرح کنید...

ایدوئولوژی تشیع و فلسفه ی تشیع برای این مطلب یک استدلال داره.

اون استدلال هم اینه که:

شعور افراد به دو بخش تقسیم می شه

  1. شعور ظاهری
  2. شعور باطنی

1)     شعور معمولی

2)     شعور نهایی

 

شعور ظاهری :

این شعور همون چیزیست که همه ی آدمها از اون استفاده می کنند، و در واقع آگاهی افراد نسبت به مسایل پیرامون اونهاست. چه مسایلی که جنبه ی تجربی داره و چه مسایلی که جنبه ی آگاهی و اطلاعاتی و علمی داره د البته این اگاهی از عالم ماده یعنی این دنیا سرچشمه می گیره.

مثال: آگاهی یه دانش آموز نسبت به درس مدرسه و یا داشتن تجربه ی کاری

 

شعور باطنی:

این شعور حاکی از اطلاع و ارتباط انسان با عالم معنا ست،عالمی که جدای عالم ماده هستش.

و در واقع زمان و مکان در اون دخالت نداره و بر این عالم ماده که جزیی از اون هست احاطه داره.

1)      شعور باطنی معمولی:

این قسمت قابل لمس ترین بخش برای ما انسانهای معمولیه و عموما در خواب با این بخش ارتباط برقرار می کنیم.

2)      شعور باطنی نهایی یا غایی:

در این بخش از شعور تمامی علوم و دانستنی های عالم چه اونهایی که تا بحال توسط بشر کشف شدند و چه اونهایی که کشف نشدند، قرار داره و در واقع تمامی حقیقت های عالم و رابطه های پنهان در این عالم و عالم معنا و اخرت قرار داره.

 حالا چرا ما نسبت به خیلی از مسایل چیزی نمی دونیم ؟؟؟

در حقیقت بین شعور باطنی و شعور ظاهری یک حایل قرار داره که اونها رو از هم جدا می کنه ، و انسانهای عادی با شعور ظاهری خودشون ارتباط برقرار می کنند،

البته همونطور که گفتم شعور باطنی هم به دو بخش شعور باطنی معمولی و شعور باطنی نهایی تقسیم می شه ، به صورتی که ما انسانهای عادی عموما در عالم رویا و خواب با شعور باطنیمون ارتباط برقرار می کنیم، مثلا واقعه هایی از عالم اشفته ی درونمون می بینیم و یا از اینده و گذشته.....

نتیجه:

در مورد یک معصوم باید بگم که یک معصوم دارای حایلی بین شعور باطنی و ظاهری خودش نیست و تنها معصوم توانایی برقراری ارتباط با شعور باطنی نهایی خودش رو داره.

 

شنیدید گفته می شه که وقتی آقا امام زمان (عج) ظهور کنند 25 حرف از 27حرف علم که شناخته شده نیستند شناخته می شوند؟؟؟

یکی از استدلالها هم اون چیزی بود که عرض کردم، در واقع می شه گفت در اون زمان حایل بین شعور ظاهری و باطنی افراد از بین می ره و انسانها  به دیدگاه باطنی عالم پی می برند در نتیجه چون از عالم ماده و فیزیک رفته رفته خارج می شند قائدتا بحث نسبیت علم بشری هم شکسته می شه درنتیجه علم به صورت فوق العاده ای گسترش پیدا می کنه .

 

تبصره: بر طبق استدلال بنده امروزه پیشرفت سریع علم به صورت عرضیه و نه طولی، یعنی چی؟؟

یعنی اینکه اعتقاد دارم علوم جدید و دانستنی های جدید خیلی خیلی کند به ثبت می رسه و در حقیقت این پیشرفت سریع پیشرفت علم به صورته عرضی و به صورت ادغام علوم با هم دیگه هستش!

مثلا علم مکانیک و برق با هم ترکیب می شن و یه شی جدید و اختراع می کنند و رفته رفته بشر بیشتر می فهمه که خیلی چیزا هست که نمی فهمه و نمی تونه کشف کنه !!!!

پس بهتره با کمی تفکر گول این رو نخوریم که:

 بشر با علم همه چیز را حل خواهد کرد

خب مطلبی و که نوشتم مقدمه ای بود برای این که وارد مطالب بعدی بشم ، به نوعی پایه و اساس بحثای بعدی که مثلا چرا و چطور می شه که امام صادق(ع) در 1300 سال قبل بدونه اینکه نزد استادی بره تونسته بود  به مطالب علمی امروزی برسه!!! حالا اون مطالب چیه ؟ انشالله بررسی می شه!

منتظر نقد تون هستم!!
به رسم وفای به عهد

ما از عقل می گوییم، حرف دل باشد برای یعد!!!
یا امام حسن مجتبی (ع)



 

 

 


جمعه 86 خرداد 18 , ساعت 2:0 صبح

به نام آفریننده عقل

السلام علی المنازل البراهین(کربلا)

سلام بر منزلگاه و جایگاه برهان ها و عقلها

سلام....

داشتم دو سه تا کتاب ورق می زدم یکهو حدیث جالبی دیدم از پیش بینی امام صادق(ع) در مورد پیدایش شهر طهران(تهران)....

نقل کرده است مفضل بن عمر  از حضرت امام صادق(ع) که فرمودند:

ای مفضل آیا می دانی کجا واقع می شود دار زوراء؟

عرض کرد: خدا و حجت خداوند بهتر می داند،

فرمودند:ای مفضل بدان بدرستیکه در حوالی ری کوهی است سیاه که در زیر آن کوه شهری بنا می شود به اسم تهران .
که دارای قصرهایی است مانند قصر های بهشت ، و زنهای آن شهر مانند حور العین می باشند .
 بدان ای مفضل آن زنها ملبس به لباس کفار و مزین به زینت جبارین می شوند و سوار می شوند به زین و تمکین نکنند از شوهر و وفا نکند شوهر ها بر مخارج آنها ، پس طلاق بخواهند از شوهر ها .
اکتفا می کنند مردها به مردها و شبیه می شوند مردها به زنها و زنها به مردها و ....

منابع روایت:

حدیث بیست و هفتم در سفینه النجاه و در علائم الظهور ناظمالاسلام کرمانی و در منتخب التواریخ نقل شده از بحار الانوار مجلسی رحمت الله علیه..!

الله اکبر خیلی جالب بود برام! شاید مصادیقش رو تو جامعه به وفور شاهدیم!

به رسم وفای به عهد

ما از عقل میگوییم، حرف دل باشد برای بعد!!!!

یا علی


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پارسی بلاگ جان بای بای
شاید آخرین
مدتی که نبودم و عناوینی بی ربط بهم که مشغله های تحلیلی فکرم بودن
امام صادق (ع) و شعری از برای او
[عناوین آرشیوشده]