سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای بندگان خدا، برادر باشید ! مسلمان، برادرمسلمان است، به او ستم نمی کند، او را وا نمی گذارد و او راتحقیر نمی کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
شنبه 86 تیر 9 , ساعت 1:19 صبح

به نام الله

با سلام...

قبل التحریر:

خیلی اعتقاد دارم یه شیعه باید شخصیت پویا داشته باشه و همیشه به روز باشه یعنی منفعل نباشه! به همین خاطر خیلی دلم می خواست ر مورد وقایع این روزا می نوشتم و یه تحلیلی می زدیم ببینیم چی می شه! ولی خب اولا نمی خوام وبلاگ فعلا سیاسی بشه ، ثانیا این پست رو می زنیم ثالثا زیاد جالب نمی بینم که تو جوو گیری حرفی بزنم باید فکر بشه و عاقلانه نگاه بشه...

این بار قصد دارم به لطف خداوند از یکی از مباحثی که در رشتم (صنایع) می خونم استفاده کنم و با یه شبیه سازی یه اصل دینی رو نتیجه گیری کنم!

 تفکر سیستمی

 تفکر سیستمی اولین بار در کتاب چستر بارنارد تحت عنوان وظایف مدیران در سال 1938 مطرح شد

حالا سیستم یعنی چی؟؟؟

سیستم مجموعه ای از اجزا ، ایده ها و پدیده ها و رویداد هاست که در تعامل با یکدیگر بوده و بوسیله ی مرز مشخصی از محیط اطراف جدا شده و هدف واحدی رو دنبال ی کنند.

و تعریفی دیگه:

سیستم مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته می باشد که آن اجزا در راه رسیدن به هدف های معینی با هم هماهنگی و تعامل دارند.

(حیف این محیط قابلیت رسم نمودار و نداره...)

  ویژگی های عمومی سیستمها:

  1. حداقل از دو جز تشکیل شده
  2. هر جزء حداقل با یک جزء و به طور کلی با اجزای دیگر در تعامل است.
  3. هر تغییر در یک جزء از سیستم بر کل سیستم تاثیر می ذاره.
  4. مجموعه ای از اجزا خصوصیاتی متفاوت با تک تک اجزا دارند.
  5. سیستم دارای مرز است
  6. و مهمتر از همه هدف اصلی را دنبال می کند.

 

بعد از این باید ببینیم این سیستم که یه سری تعریف و یه سری ویژگی داره از چه چیزایی تشکیل شده؟

اجزای تشکیل دهنده ی سیستم:

  1. ورودی ها
  2. خروجی ها
  3. فرایندها (عملیاتی که درون سیستم ها انجام می شود)
  4. بازخورد یا کنترل
  5. محیط سیستم و محدوده آن

 

سیستمها تا الان که بنده دارم این مطلب رو می نویسم دسته بنده های مختلفی داشتند که از اون می گذریم ولی این رو بگم ،در یه دسته بندی سیستمها به انواع:

  1. سیستم اصلی
  2. سیستم فرعی(زیر مجموعه ی سیستم اصلی)

 طبقه بندی می شن!

 

در این مرحله باید بگم که اصولا هر وقت ما یه عده (ادم یا وسیله و یا هر موجود و شیئی) دیدیم که با هم برای رسیدن به یه هدفی ارتباط دارند می تونیم بگیم که اون مجموعه با توجه به مطالب بالا یک سیستم و تشکیل می دن.

 مثال: برای مثال خانواده ، یه شرکت تولیدی ، یه وبلاگ ، یه مدرسه ، یه ماشین و ......... یک انسان

 بله یک انسان!

انسان هم یک نوع سیستمه!

چرا؟ اگه حوصله دارید قدم های بالا رو (ویژگی ها) بررسی می کنیم:

  1. انسان از اجزای مختلف فیزیکی(مثل اندام) و متافیزیکی(مثل تفکر و عقیده و ..) تشکیل شده
  2. اجزای مختلفش به صورت بدیهی و اثبات شده با هم ارتباط دارند
  3.  هر تغیر در جزیی انسان رو دچار تغییر می کنه مثلا هر تغیری در تفکر و عقیده باعث تغیر در زندگی و یا اجزای فیزیکی انسان می شه و بالعکس.
  4. انسان در کل از جمیع خصوصیت های اجزای خودش رو داره
  5. انسان دارای یه مرز جسمی و اعتقادیه
  6. هدفی رو داره(که این هدف می تونه خواسته و یا ناخواسته باشه )

 

در واقع با یک شبیه سازی به این نتیجه رسیدیم که انسان یک سیستمه!

در نتیجه این سیستم(انسان) باید هدف داشته باشه.

خب بررسی شد که سیستم از بخش متافیزیکی و غیر ملموس  هم تشکیل شده مثل اعتقادات و احساس مختلف و خصوصیات مختلف و ..

هر سیستم و یا سازمان از لحاظ عقلانی و علمی بدیها دارای یک هدفه!(همونطور که ذکر شد)

حالا یه سوال خیلی مهم؟

ما می دونیم که انسان دارای خصوصیت های فیزیکی و امیال غیر فیزیکی مهمی هستش!

 گفته شد که اینا باید با هم تعامل داشته باشن، ولی همینطور که می دونیم یکسری از این امیال بعضا با هم تناقض دارن و نسبت به هم سرکشی دارن و یا پیشروی در یک کدومشون باعث عقب موندگی در وظایف اون یکی خصوصیت و یا میل می شه !

مثلا چجوری می شه امیال جنسی رو با میل به عبادت کنار هم جمع کرد؟؟؟ و یا ..

جواب:

دقیقا نکته هم همینجاست!

همین سوال باعث می شه که هر محیط و یا هر سازمانی که هدفمنده به این نتیجه برسه که به یه مدیر احتیاج داره!

 در واقع مدیر در هر سازمان یا سیستمی که اجزای متضاد وجود داره سعی می کنه بین اون اجزا و ای هدفها ی متضاد ارتباط برقرار کنه و جوری اون هارو سازماندهی کنه که بتونن به راحتی در کنار هم کار کنن!

مهمترین وظایف مدیر سیستم و یا سازمان چیه؟

  1. سازماندهی
  2. رهبری و هدایت
  3. کنترل و نظارت
  4. برنامه ریزی و ......

 

نتیجه:

انسان چون از استعداد های مختلف و بخشهای مختلف تشکیل شده و چون ذاتا هدفمنده باید به عنوان یک سیستم پذیرفت که به یک مدیر احتیاج داره ! تا اون مدیر امیال و احساسات و عواطف مختلف و ...انسان رو سازماندهی کنه تا انسان بتونه به هدفش برسه!


 یک سیستم اگر بی هدف باشد از بین خواهد رفت

تا الان عقلا ثابت شد انسان به یه مدیر احتیاج داره و چون انسان یه موجود و سیستم بسیار بسیار پیچیدست و بسیار عالم نا شناخته ای داره مدیر اون باید ویژگی متفاوتی داشته باشه:

  1. بر کل سیستم انسان آگاهی داشته باشه و تماما انسان رو بشناسه

 

خب حالا اگه اینجوری نباشه چی می شه؟؟؟

اگر اون مدیر بر انسان شناخت کامل نداشته باشه بسیاری از عوالم انسان و استعداد های انسان رو نمی تونه بشناسه و در نتیجه نمی تونه به عنوان مدیر به مهمترین وظایفش که سازماندهی بین اجزای مختلف و یا برنامه ریزی هست به درستی عمل کنه! چرا چون سازماندهی نتیجه شناخت اجزاست

سازماندهی:

واگذاری وظایف مختلف بخشهای یک سیستم (مانند انسان) با توجه به مهارتها و خصوصیت های  هر بخش یا جزء برای رسیدن به هدف.

 

می دونستید که:

            اسلام در قرون گذشته یعنی 1400 سال قبل ازبیان نگرش سیستمی توسط دانشمندای اروپایی ،با استفاده از همین نگرش مهم معرفی می شه؟؟؟

بله با توجه به  تحلیلی که داشتم صحه می ذارم به زیبایی اسلام!

 چرا؟چون:

  1. اسلام با توجه به نگرش سیستمی به انسان نگاه می کند
  2. خدا محوری مخالف دنیا محوریه ! در اسلام هدف خدامحوری بودنه و خداوند به عنوان هدف معرفی می شه و چون خداوند وحدانیت وجود داره در نتیجه:

هدف در اسلام کاملا مشخص و بی نهایت و باارزشه اما در مکتبهای دیگه چی؟

 در(اومانیسم) هدف انسانی می شه که خود اونها اون رو نشناختن و اساسا هدف واحدی نیست  و یا (سکولاریسم) هدف دنیایی می شه که اصلا وحدت نداره!

 

پس چون سیستم اجتماعی اونها و حتی انسانی اونها دارای هدف واحد نیست بر طبق نگرش سیستمی سیستم انسان و جامعه از بین خواهد رفت!

  1. اسلام نه تنها خدا رو هدف معرفی می کنه بلکه مدیر انسان رو هم خدا معرفی می کنه چرا که تنها خداوند بر تمامی انسان منطقا و حقیقا آگاهه در نتیجه با توجه به احتمال صد در صد رسیدن به هدف عقلانی تر می شه!!!!

 در خصوص وظایف مدیریتی مساله ای وجود داره به عنوان تفویض وظایف!

یعنی تفویض وظایف امریه بدیهی و عقلانی! یعنی سطوح مدیریتی داریم!

  1. مدیران ارشد
  2. مدیران میانی
  3. مدیران عملیاتی

 

چه جالب ما عقلا به این نتیجه رسیدیم که مدیر ارشد انسان خداوند است به علت دلایل بالا....

و چه جالب هزارها سال قبل از این که این نظریات رو کشف کنند ما در اسلام و مکاتب الهی دیگه با این نظریه مواجه بودیم

وظایف تفویضی !

و بر اساس شبیه سازی حقیقی ایدئولوژی اسلامی خداوند رو به عنوان مدیر ارشد انسان و پیامبران و امامان و در مرتبه ی بعدی عقل  رو به عنوان مدیران میانی و عملیاتی برای انسان تعیین می کنند!!!!

 

خب فعلا اینم یه تحلیل!

خلاصه:

با استفاده از نگرش سیستمی به این نتیجه رسیدیم که

1.      فقط خداوند می تونه بر انسان مدیریت کنه

2.      ائمه نوعی مدیران میانی هستند که خداوند بسیاری از مسایل رو با توجه به اصل تفیض عوامل به اونها تفویض کرده

 

ووووو.....شرمنده خیلی زیاد شد..!!!!بعدا جبران می کنم کم می نویسم

 

یا امیرالمومنین(ع)



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پارسی بلاگ جان بای بای
شاید آخرین
مدتی که نبودم و عناوینی بی ربط بهم که مشغله های تحلیلی فکرم بودن
امام صادق (ع) و شعری از برای او
[عناوین آرشیوشده]