بسم رب الجليل
اقا سلام عليكم
خسته هم نباشين دمتونم گرم
چندروزبيشا كه امده بوديم وبلاگ شما چشممون به جمال يه نظر از يه.... روشن شد كه قبلنا وبلاگ بنده رو به ميدونه جنگ و....... تبديل كردن وما هم به همين مناسبت در وبلاگمون رو گل سياه گرفتيم . حالا با اجازتون ميخوام يه جواب در قالب تحقيق به نظرياته... بدم
با اجازه
كتاب انجيلي كه هم اكنون در دست مسيحسان است
خود از چهار انجيل به نامهايه انجيل متي .مرقس.لوقا.يوحنا تشكيل شده اين انجيل ها به نام نويسندگانشان كه از ياران حضرت عيسي (ع) بودند مشهورند .
مورخان نوشتند كه بس از عروج خضرت عيسي به ملكوت هيچ اثري از كتاب انجيل در ميان مردم نبود.بس از گذشت مدتي هر يك از ياران حضرت يا شاگردان ايشون برداشتها.خاطرات و الهامات خود را نوشتند ونام انجيل بر ان نهادند.به گونه اي كه دها انجيل تاليف شد .سالها در ميان مردم انجيلهاي مختلفي وجود داشت تا اينكه حدود دو قرن بعد شوراي مركزي مسيحيان چهار انجيل ذكر شده را (علي رغم اختلاف)انجيل راستين وانجياهاي ديگر را مجعول ودروغين ناميدند .در حالي كخ انجيل حضرت عيسي بيش از يكي نبود
بسم الله
با سلام خدمت شما ..انجل و نوازندگان.....
ببخشيد توهين بايد علني باشه؟؟؟؟
اين روايت رو که ذکر فرموديد اولا بنده تا به حال نشنيدم....و ضمنا بنده منبع بحار الانوار رو منبع مطمئني نمي دونم....يعني روايتاش به قول نويسندش حتما داراي سنديت معتبر نيست....اما اصول کافي رو قبول دارم( و اين در مقاميه که روايتي مشکوک به نظر بياد) ولي اين روايت رو در مورد شراب خوار شنيدم...!
سلام دوست عزيز!
عجيبه ولي قابل هضم و باوره براي من!! که شما اولين برخوردتونو مودبانه مي دونيد.بله از نظر شما همينطوره ولي شما بايد به اين فکر مي کرديد که نظر منم همينه آيا يا نه؟ شما يا خانوم شقايق با وجود دونستن اعتقادات من وقتي ميايد و منو دست علي مي سپاريد و از عشق علي صحبت مي کنيد احتمالا نمي دونيد که چه توهين بزرگي به من مي کنيد! و من اينو از هر ناسزايي بدتر مي دونم.منظور شما از اين حرف احتمالا بايد اين باشه که ما مي دونيم تو اعتقاد نداري ولي بازم عي نگهدارت با اينکه تو نمي فهمي!!!! اگر شما براي عقايد خودتون ارزش قائليد بايد به عقايد ديگران هم اعتقاد بذاريد.همين طرز برخورد شما منو تحريک مي کنه که بيشتر از قبل سعي کنم که اعتقادات خودمو يادآوري کنم!
ذوست عزيز حديثي رو براتون نقل مي کنم از پيامبر
که تو کتاب آيا مي دانيد اثر رضا جاهد نوشته شده منبعشم يا اصول کافيه يا بحارالانوار دقيق يادم نيست ولي اگر بپرسيد حتما بهتون مي گن...
آيا مي دانيد به چه کساني نبايد سلام کنيد؟1.يهودي 2. نصراني 3.شرابخوار 4. شاعري که در شعر خود به مومنين نسبت دروغ دهد 5.رباخوار 6.کسي که علنا گناه کند 7. کسي که در حمام باشد!!! 8.کسي که در حال نماز باشد 9.به کسي که مخنث باشد...
اه اه خداييش سمانه خانم اين چه وبلاگيه كه داري بدون شوخي ميگم آخه عكسهاي فجيعي كه گذاشتي حال بهم زنه بستمش وبلاگو
فضاي مرگ رو از اون وبلاگ خارج كن ما خودمون تو اين مملكت بي صاحب به اندازه كافي مرگ و خفقان و بدبختي داريم بدترش نكنيد
خداحافظ
شما نمي فهميد....عشق چيه؟
آدم و به كجا مي رسونه....
كي ميدونه من چي كشيدم؟؟
با تشكر از وبلاگ خوبتون .
من از دانشجوهاي رشته مهندسي صنايع پيام نور تبريز هستم،كه با اجازتون مطلباز نظريه عمومي سيستمها تا لزوم توحيد و امامت و عقلانيت در اسلام رو در وبلاگمون گذاشتم تا بچه هاي ما هم از دستنوشته هاتون استفاده كنند. ما مشتري پرو پا قرص اين جور مطالب هستيم.
بازم ممنون.
در جواب مرحمت بزرگوار محترمه جناب استاد اعظم پيتر.....
لطف مي فرموديد ما خدمتمي رسيديم پيتر جان!!!
اقا اين ديويد جانتون و مادرش کي به دنيا اورد؟؟؟
چقدرم به پدرش رفته نازي!!!
البته چشم و ابروش که شبيه شماست!!راستي خواستي برسي پابوس خبر بده
يا علي
با سلام
از پاسخگوييتون ممنونم....
جناب انجل...بنده جواب کامنتاي قبليتون رو دادم ولي يکي از اونها چون بي احترامي به اعتقاد بنده و مقدسات دينم بود و با استفاده از اصل مديريت بر داشته ها اون نوشتتون رو خصوصي کردم.....
اين سري جواب هاي جديدتون رو هم يک موردش رو بنا به بي احترامي اي که به مقدسات بنده داشتيد پاک مي کنم...!!
ادامه جواب ها رو هم در وبلاگ خودتون ذکر ميکنم
يا حق
اگر بنده تاريخ طبري رو به شما معرفي کردم دليلش اينه که همکيشهاي شما هم اين کتابو درست تشخيص دادن.اگه يادتون باشه تو کتابهاي دانشگاه و دبيرستانم اينو خوونديم.و چون تاريخ طبري نزديکترين کتاب تاريخ درست به زمان پيامبر بوده و من و شما روش توافق داريم براتون مثال زدم نه چيز ديگه.من اگه بخوام ده ها کتاب تاريخ مختلف براي اثبات حرفم دارم و فقط چون فکر کردم شما به اين کتابها دسترسي نداشتيد و اگرم داشتيد قبول نداشتيد به تاريخ طبري استناد کردم.در ضمن بد نيست بدونيد با همه ي اين وجود تاريخ طبري در ايران چاپ نميشه و ممنوعه!پس تو اين خفقان مرگ آور درحاليکه همچين کتابي که حتي قبولش دارن اجازه چاپ نداره مثل اين مي مونه که تو فضايي تاريک کبريتي روشن کنن و دستت بدن و بگن راه رو پيدا کن...و راهم بهت نشون بدن و بگن راه حق فقط همينه!به هر حال براي من مهم نيست شما چه جوري تحقيق کرديد و با چه ديدي تحقيق کرديد و چه منابعي رو بررسي کرديد...تنها چيزي که تو بحث براي من مهمه اينه که ببينم طرف مقابلم براي خودش دليل محکمي داره يا نه فقط داره حرفاييو مي زنه که بقيه مي زنن...و استدلالهاييو مي کنه که بقيه مي کنن!!
...MNNM...
برعکس چيزي که شما فکر مي کنيد من هيچوقت به استدلالهاي ديگران و حتي نوابغ و بزرگان بسنده نکردم و با تمام وجود سعي کردم که تمام گفته هاي اينوري و اونوري رو تو وجودم حلاجي کنم و به مسير درست و برحق قدم بردارم که اگر جز اين بود به تنها کسي که ظلم کردم خودم بودم.موقعي که من تصميم گرفتم راجعبه اسلام و دين تحقيق کنم و فقط حرفاييو نزنم که عده اي مي گفتنو و من براي ديگران نشخوار مي کردم 14 سال داشتم.نه اون زمان و نه حالا هيچ اجبار و محدوديتيو حس نمي کردم.برعکس خيليها داشتن حجاب و نمازو محدوديت نمي دونستم که براي رهايي از اينها خودمو از شر اسلام خلاص کنم.من تنها عضو خانواده بودم که چادر سر مي کردم... نمازمو هميشه اول وقت مي خووندم و اگر باور کنيد نماز نافله رو هم مي خووندم.وقتي بزرگتر شدم و قرآنو برخلاف جوري که قبلا مي خووندم به زبان فارسي مورد مطالعه قرار دادم.و بعد کتابهاي ديگه و کتابهاي ديگه...خيلي طول کشيد تا فهميدم خدايي که جهان به اين عظمت و بزرگيو خلق کرده با اين سيستم شگفت آور پيچيده با اين زيبايي و عشق بايد خيلي بزرگتر از اين باشه که من تصور مي کردم.البته مي دونم الان چه حسي داريد و چه فکري مي کنيد...نمي خواد بگيد چون خودم مي دونم...ولي آقاي مهندس شيعه ي عزيز هر شخصي براي خودش يه خدايي داره که با خداي اونيکي کاملا متفاوته و اين به معني شرک نيست.چون هر کسي خدا رو به يه شکل مي بينه و خداشم واقعا همونيه که مي بينه...شايد توضيحش خيلي پيچيده باشه...شما نمي تونيد خداي منو تصور کنيد.من هم همينطور نمي تونم خداييو تصور کنم که با تمام عظمت و بزرگيش به پيامبرش بگه که با هر کدوم از زنات که دوست داشتي همبستر شو! يا خيلي از حرفايي که در جهت رفاه و راحتي محمد محبوبش زده...بسته به اينکه تو اون زمان ايشون چي مي خواسته! يا نمي تونم خداييو تصور کنم که از کفر ورزيدن بنده خشمگين بشه و نفرينش کنه! يا خدايي که برنامه بذاره که چه جوري عبادتش کنم و اگه نکنم سزاي من آتشه.همونطور که مي دونيد نماز اولين چيزيه که تو اسلام در روزي که قيامت مي نامن مورد پرسش قرار مي گيره! من نمي تونم و نمي خوام خداي شمارو تصور کنم.پس خداي شما مال شما و خداي من مال خودم!شايد واقعا اگه شما اين خدا رو قبول داشته باشيد آدم بهتري ميشيد تا موقعي که خداي منو قبول داشته باشيد.پس همون راهيو بريد که فکر مي کنيد از شما انسان بهتري ميسازه.منم دارم همينکارو مي کنم.
باور کنيد اين بيرون هيچوقت بين يه کافر که خدارو قبول نداره با يه شيعه ي دوآتيشه فرقي قائل نمي شم به جز فرقي که رفتار اونا ايجاب مي کنه.اگرم کسي از من بپرسه دينت چيه؟مي گم به تو چه! چون دين يه مسئله ي شخصي و خصوصيه(برخلاف نظر اسلام).دليلي نداره چون يکي دينشو عوض کرده کشته بشه!!! يا يکي چون مسيحيه جواب سلامشو ندي! اين مسئله رو به خانوم شقايق گفتم و ايشون اصلا متوجه نشدن و گفتن خيلي از دوستاي من مسيحي هستن! منم نمي گم ايشون نبايد با مسيحي دوست شن يا کار اشتباهي کردن دارم مي گم اسلام اينو ميگه.اگرم ايشون همچين کاري دارن مي کنن اين برخلاف اسلامه! حرف من اينه!اگر اينجا دارم باهاتون بحث مي کنم واسه اين نيست که شما رو بيارم تو راه خودم.نه اصلا...ما فقط داريم به هم مي گيم که چي فکر مي کنيم.حالا اگه هر فکري مي کنيمبه خودمون مربوطه نه اونيکي!پس حالا که اين بيان طرز افکار مورد علاقه ي هيچکدوم نيست بهتره شما به راه خودتون بريد و من هم به راه خويش....
يه صحبت ديگه هم بکنم و برم.فقط اميدوارم سرتونو درد نيارميه جا فرموده بوديد از خدا سختگيرتر شدن هم درست نيست.من بايد بگم از خدا مهربانتر شدن محاله!در مورد قضيه ي اعدام منو شما بحثي داشتيم که شايد چون ديگه نتونم بهتون بگم الان مي گم.شما فرموديد براي دفاع جامعه و برخورد با مجرم اعدام راه مناسبيه که اسلام در شرايطي اونو درست تشخيص داده.اگر هم کسي کسيو بکشه و اگه مقصر باشه اعدام مجازات خوبيه...ديروز فيلمي از تلويزيون پخش شد که راجعبه جمع آوري اراذل و اوباش و محاکمه اونها بود.مي دونم که خيليها از جمله شايد خود شما از بالا رفتن اونها از چوبه دار لذت برديد.من خودم شخصا با حدود 15 نفر از اعضاي فاميل و خانواده داشتيم اون فيلمو مي ديديم.تمام اونا اعدام اين اراذل و اوباشو تقدير کردن و مي گفتن همچين حيواناتي بايد کشته بشن.حتي نزديکترين دوستم که اعتقاداتي شبيه اعتقادات من داره و کنار دست من نشسته بود همينو گفت.براي اينکه بهتون بگم اعتقادات هرکس نشات گرفته از وجود خودشه نه افکار ديگران! و من هر عقيده اي که دارم خودم بهش رسيدم بايد بگم تنها مخالف قضيه اعدام اينها حتي در کنار بعضي از همعقيده هام بودم.آقاي مهندس شيعه عزيز! نمي دونم شما اين فيلمو ديديد يا نه؟ تو يه قسمت از اين فيلم تصوير پسري بود که تو خون خودش داشت غلط مي زد.هنوز زنده بود ولي نمي شد واسش کاري کرد.مثل گوسفند گردنشو زده بودن.حالا کسي که اينکارو کرده بود کي بود؟يه پسر جوون مثل شما...ولي نه کسي که در شرف مهندس شدن باشه.کسي که دست و پاش زنجير بود و رو تنش پر از ضربه هاي چاقو و در انتظار مرگ... آيا هيچکس از کسايي که داشتن اين فيلمو مي ديدن و صحبتهاي اين پسرو مي شنيدن به جز فحش و لعنت چيز ديگه اي گفتن؟ آيا کسي پرسيد چرا؟ چرا يه پسري مثل اون بايد چاقوکش بشه و يه پسر ديگه تمام عمرشو وقف علم و خدمت بکنه؟