بسم الله
این خانواده آینه های خداییند
در انتهای جاده ی بی انتهاییند
خیل ملک مقابلشان سجده می کند
اینها خدا نیند، ولیکن خداییند
سلام...
نـــــــــــــــــه
لطفا اینجوری تبلیغ نکنید!
والااااا جدی می گم!
آخه فایده نداره!
چی می خوام بگم؟
می خوام بگم که ، بله درست فهمیدید :
" عشق به مهدی(عج) ، عشق به یک فرد نیست! عشق به یک سیستم است به مدیریت او "
خب بیایید یکم این جمله رو که شاید در ظاهر ساده باشه ولی مدتی قبل بهش رسیدم رو با هم تحلیل کنیم:
عشق: قویترین نوع گرایش بین انسان و چیزی دیگر!
گرایش های دیگه بین دو چیز می تونن :
• دوست داشتن
• محبت و ...باشند!
و اما چرا عشق؟ عشق خلاف نظر خیلی از صاحب نظران و دوستان به معنی :
یک نوع گرایش و علاقه ی توامان با عقلانیت است!
منظور از سیستم چیه؟
هر مجموعه ای که از اجزای مختلفی تشکیل شده و اون اجزا با هم ارتباط دارن و اغلب هدفمند هم هستند!
متاسفانه امروزه خیلی از افرادی که یا به ضرورت(مثلا برخی برنامه های صدا و سیما) و یا به حسب علاقه و تکلیف ( مثلا مداحای عزیز) می خوان از امام زمان حرف بزنن یا تبلیغش رو بکنن ، علاقه و ارادتشون دارای ویژگی های زیر هستش:
• یک علاقه ی فردی : علاقه ی آقای ایکس به یک فرد (امام زمان):
مثلا بکار بردن تعابیری مثل مجنون و ...
• عدم توانایی در ترسیم مناسب ظهور امام زمان و تشبیهات کلیشه ای قدیمی و بسیار تصنعی به همراه عباراتی که مختص 1400 سال قبل است و نه امروز!!!!:
مثلا دیدیم عکسی از ورود امام زمان رو که پای برهنه ی ایشون رو به ترسیم کشیده، و یا تصویر سازی هایی که ادم رو یاد حکومت زمان امیرالمومنین می اندازه!
• بکار بردن واژه ی دل و احساس بجای واژه ی مهم عقلانیت و علم درباره ی اعتقاد به حضرت!
خب این سه موردی بود که به ذهنم رسید البته در مورد مورد اول باید بگم که بیان علاقه ی فردی بسیار عالیست اما نه در زمانی که ما برای جامعه و عده ی کثیری تبلیغ می کنیم ! این نوع گرایش زیر مجموعه ایست از اون چیزیکه باید باشه!(که چند خط بعد ذکر می کنم)
و اما در کل سه مورد بالا جمعا مشکلات زیر رو پدید می آرن:
• اول اینکه علاقه ی به امام زمان گویی از حالت ضرورت به یک حالت مستحب گونه تبدیل می شه : انگار تبدیل می شه به علاقه ی طیف مذهبی جامعه به یه شخصی که خب خودشون بهش علاقه دارن
مثلا اگر شاعری در شعرش و مداحی در مدحش از حضرت صاحب(عج) با تعابیر 1400 سال پیش یاد کنه دیگه یک فرد امروزی نمی تونه در ضمیر ناخودآگاه ذهنش به یقین و باور برسه که امام زمان برای آینده ی او و مشکلات او چاره ساز باشه و اورو در این پیچیدگی های مدرنیته به تعالی برسونه!
بله ! عشق به حضرت صاحب (عج) عشق به یک سیستم است!
یک سیستم به همراه تمامیه کارامدی های فنی ، علمی مبتنی بر بکارگیری صحیح ایدئولوژیه الهی!
وقتی این سیستم درست مصور بشه برای عموم حتی افرادی که با مذهب به نوعی سازش فکری و عملی ندارند هم در مقابل منطق اینکه :
" آیا بهترین به نظر شما خوب نیست؟ "
می گویند ، بله ، مناسب است!
چه کسی می تونه خوبی رو نفی کنه؟
پس بهتر بگم:
عشق به مهدی (عج) = عشق به امام زمان (عج)( به عنوان مدیر ارشد بهترین سیستم ) + عشق به بهترین و با کیفیت ترین سیستم بوجود آمده
فلذا اگر ما عشق و علاقمون رو به صورت فردی بروز بدیم باید بدونیم که کارمون کامل و صحیح نبوده!
مدتی از سوی افراد سرشناسی همچون آلبرت انیشتین و برتراند راسل و ... مطالبی پیرامون انترناسونالیسم یا ایجاد حکومت واحد جهانی مطرح شد که اون رو تنها راه بقای بشر می دونستد! البته حکومت واحد جهانی ای که اونا (انیشتین و برتراند راسل و ...) ازش دم می زنند زیر مجموعه ی حکومت جهانی ایست که اسلام اون رو به صورت بسیار زیبا به تصویر کشیده:
چرا که منظور عقیده ی شیعه از حکومت جهانی :
ایجاد یک سیستم یکپارچه ی مدیریتی ( به روش کاملا صحیح) به منظور مدیریت معنویت و مادیت(اعم از تکنولوژی و انرژی و ...) است !
اما مقصود انیشتین از بحث انترناسیونالیسم تنها مدیریت بر منابع انرژی بود! که خب به علت زیر مجموعه بودن این تفکر در تفکر شیعی می شود منطقا نتیجه گرفت که تفکر شیعی به دلیل جامعیت ارزش بالاتری مخصوصا در این مورد داره!
و باید دونست که هیچ کس بغیر از شخص حضرت (عج) نمی تونه اون سیستم رو اداره کنه ، چرا که اداره ی بی نقص سیستم های بشری تنها و تنها منوط بر نگاه کل نگرانه و بالاتر از عقلهای بشریست که منطقا فقط و فقط یک معصوم همچون حضرت دارای چنین ویژگی ایست!
و اما چند بیت با نام 12 از ترجیع بند اقای لطیفیان :
ای التماس و خواهش بالا دوازده
ظهر اذان عقربه ی ما دوازده
من حقم است هشت گرفته ام
یک جمله هم نساخته ام با دوازده
با چند نمره باشد اگر، رد نمی شوم؟
یک،دو،سه، هفت، هشت، نه آقا دوازده
بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره ی قبولی دنیا، دوازده
ثانیه های کند، توسل می آورند
یا صاحب الزمان خدا، یا دوازده!
حالا که ساعت تو و چشم خدا یکیست
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده؟
امروز اگر نشد ولی یک روز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا، دوازده
به قول اون برنامه هه که سکه جایزه می ده:
بهشت نصیبتون
به نام خالق برهانهای اصیل
با سلام...
و اما اولین آپ در سال جدید رو اختصاص دادم به مطلبی در خصوص امام صادق (ع) که درون مایه ی بحثش برای خودم خیلی جالبه...
نظریه ی فوق العاده حیرت انگیز
امام جعفر صادق(ع) در 1250 سال پیش نظریه ی علمی ای رو به صورت زیر مطرح کردند:
"روشنایی هایی هست که اگر از یک بیمار بر یک شخص سالم ممکن است آن شخص ساالم را بیمار کند"
این نظریه یکی دیگه از مباحثیه که یک عالم رو شدیدا به فکر فرو می بره..!!!
چرا؟؟
تا تا حدود 30 سال پیش تمامی علمای زیست شناسی و پزشکی و ... این نظریه رو یک خرافات می دونستن چونکه اونها اعتقاد داشتند که " عامل انتقال بیماری از یک فرد بیمار به فرد سالم میکروب یا ویروس و وسیله ی انتقال هم هر چیزی می تونه باشه هوا آب یا تماس " ... در واقع فکر می کردند تنها انتقال فیزیکی و عینی بایستی رخ بده!!
و البته قبل از اینکه به وجود میکروب و یا ویروس پی ببرند بو رو عامل انتقال بیماری می دونستند..!!!
نکته عینا از منبع : " در هیچ دوره ای هیچ کس نگفت بعضی از نورها و یا روشنایی ها وجود دارند که اگر از بیمار بر سالم بتابد او را بیمار می نماید..."
سوال :
1. چطور ممکنه اون موقع یه فردی چیزی بگه که 1200 سال بعد با تخصصی ترین آزمایشها و تکنولوژی ها به اثبات برسه؟؟
2. خیلی ها من جمله غربی ها (منظورم عالماشونه) من جمله 30 تا دانشمندی که در رابطه با اکتشافات علمی امام صادق(ع) (اعضای مجمع مطالعات استراسبورگ)مطلب می نویسند وقتی با این سوال بالا مواجه می شون می دونید چی می گن؟؟
می گن که : جعفر صادق مغز متفکر بوده ..یا یک نابغه و از نوابغ دیگه شاید چند درجه بالاتر بوده..!!!!
و اما پاسخ من به سوال :
اگر امام صادق(ع) تنها یک نابغه بود فاصله ی زمانی عقل او و عقل مابقی انسانها هرگز به اندازه ی 1200 سال نمی رسید!!!! (و این یک امر بدیهیه)
کما اینکه از زمان او تا 30 سال پیش ، هزاران نابغه در زمینه های پزشکی و زیست شناسی و غیره...اومدن و رفتن!! و اما هیچ کدومشون به این نظریه نرسیدند..!!!!
و جالب اینجاست که :
1. اون چیزی که نظریه ی عجیب و فوق العاده ی امام رو تایید کرد جامعه ی علمی و نوابغ عالم نبود بلکه تعامل جامعه ی علمی + تکنولوژی بود
2. امام صادق(ع) این نظریه رو در اون زمان بدون هیچ آزمایش علمی بیان می کنه ..!!!
3. با توجه به صحه ی موافقان و مخالفان امام (ع) ایشون (و همچنین تمامی ائمه) هر گز در کلاس درس هیچ شخص دیگه ای حضور نداشتند!
تمامی عقلا و علما و فلاسفه اعتقاد دارند:
" هر معلولی علتی دارد"
اگر نظریه ی امام صادق(ع) رو یک معلول بدونیم! به نظر شما علت چی می تونه باشه؟؟؟
در کشور روسیه (و البته قبل از فروپاچی) شهری وجود داره به نام نوو-وو-سیبیرسک (قبل از سال 1925 به نام نوو-وو-نیکلایوفسک معروف بوده) که مرکز تحقیقات پزشکی-شیمیایی-زیست شناسی ای در اونجا مشغول به فعالیته که این نظریه رو اون موسسه اثبات کرد!
آنها اثبات کردند که :
1. از سلول های بیمار اشعه ساطع می شود
2. نوعی از این اشعه ها(که بعدا متوجه می شویم اشعه ی ماورای بنفش است) اگر بر شخص سالم بتابد سلول های اورا هم بیمار خواهد کرد
HOW ?
آنها سلولهای یک شکل از یک موجود زنده را (مثلا قلب یا ماهیچه و ...) انتخاب کردند و از هم جدا نمودند، و بعد تحت آزمایشات تخصصی متوجه شدند که از اون سلولها چند نوع فوتون ساطع می شه .
و بعد یک دسته از اونها رو به بیماری ای مبتلا کردند تا ببینند آیا باز هم از سلول های بیمار اشعه می تابد و یا خیر..که جواب مثبت بود!!
سپس سلولهای سالم رو به دو دسته تقسیم کردند و در دو محفظه ی جداگونه گذاشتند:
1. محفظه ی شیشه ای
(خصوصیت شیشه: تمامی اشعه ها از آن عبور میکند غیر از اشعه ی ماورای بنفش)
2. محفظه ی کوارتزی
(خصوصیت کوارتز : هیچ اشعه ای از آن عبور نمی کند غیر از اشعه ماورای بنفش)
و بعد از چندین ساعت که سلولهای سالم در دو محفظه در معرض اشعه های سلول های بیمار بودند مشاهده شد که :
آن دسته از سلول های سالم که در محفظه ی کوارتزی بودند به همان بیماری مبتلا شدند
و سلول هایی که در محفظه ی شیشه ای بودند به علت اینکه در معرض اشعه ی ماورای بنفش سلول های بیمار نبودند سالم موندند!!!
توجه :
این آزمایش در مدت 20 سال و بر روی 5000 مورد از انواع مختلف سلولها و...صورت گرفت
در تمامی آزمایشات هیچ نوع مجاورتی رخ نداد...
پی نوشت:
درون مایه ی مطلب برگرفته از مجموعه مقالات و کتاب های منتشر شده از مجمع مطالعات استراسبورگ
(متشکل از 30 استاد دانشگاه های اروپا که تنها دو مورد از اونها مسلمون بودند)
توصیه: یکسری دیگه از مطالب علمی در مورد امام صادق(ع) در بخش آرشیو موضوعی نوشته شده در صورت تمایل مراجعه بفرمایید!
به نام خالق برهانهای اصیل
سالروز آغاز ولایت و مدیریت جهانی حضرت مهدی (عج) رو خدمت شما تبریک عرض میکنم
با سلام...
ابتدا یکی از طرحایی که چند روز اخری زدم رو می ذارم اینجا...اگر کسی با کیفیتش رو می خواد بگه:
مدتهاست که همه ی ما یه جمله ای رو خیلی می شنویم...
" آقا ولمون کن تورو خدا....این حرفا رو این اخوندا به خورد من و تو می دن...اصلا می دونی چیه؟؟ اسلام برا زمان خودش بود....به درد الان نمی خوره....اخه هزار و چهارصد سال پیش!!! و .... "
اها...یه ذره فکر کنید !!! دیدی گفتم شنیدی...
اگر موافق باشید این موضوع رو بررسی اجمالی داشته باشیم....
بنده از دوتا قدم برای بررسی اون جمله های درون علامت استفاده می کنم :
1. آیا اساسا دین (یا برنامه ریزی خدا برای انسان) قابل اعتماد تره یا برنامه ریزی های انسان برای انسان ؟؟
پاسخ: برای برنامه ریزی برای یک سیستم (مجموعه ای شامل اجزای مختلف که ارتباط با هم دارن و یک کلیتی رو تشکیل می دن . جامعه ی بشری هم یکی از انواع سیستم می باشد) می بایستی فردی اون رو برنامه ریزی بکنه که
· به تمامی اجزای اون احاطه داشته باشه
· به تمامی روابط بین اجزای اون هم احاطه داشته باشه یعنی اونها رو جزء جزء نبینه و کل اون سیستم رو بتونه نگاه کنه...
خب ... با توجه به اینکه انسانها (هم بر اساس منطق و هم بر اساس تجربه ) دو خصوصیت بالا رو ذاتا دارا نمی باشن....پس قابلیت برنامه ریزی جامع هم برای بشریت رو ندارن...!!
توجه: این حرفم به این معنی نیست که هیچ سیستم بشری و هیچ سیستم مدیریتی و هیچ تفکر انسانس ارزش نداره....نه نه !! اصلا....ولی نکته ی مهم اینه که با اون برنامه ریزی جامع که فقط خدا می تونه برای بشر داشته باشه اولا : تعارضی نداشته باشن و ثانیا : برای ایجاد بهترین برنامه می بایستی هم راستا و هم جهت باشن با برنامه ی الهی....
و اما گام دوم :
2. (با توجه به پذیرش برتری مکتب الهی) آیا با گذشت زمان اسلام (به عنوان آخرین ورژن و تشیع به عنوان اخرین ادیشن مکتب الهی اصیل) کهنه نمی شه؟؟ آیا اسلام الام هم به درد انسان قرن 21 ایی می خوره؟؟
برای این امر ابتدا می خوام بررسی کنم که آیا با توجه به قابلیت اسلام به عنوان اخرین دین الهی این حرف منطقی هست و یا خیر؟
(لطفا از اینجا مخصوصا کمی دقت کنید اگر مخالف بودید خوشحال خواهم شد نظر شریفتون رو بدونم)
از یک دیدگاهی اسلام رو می شه به دو بخش تقسیم کرد:
1. اصول ثابت
2. اشکال یا قاب ها و یا فریم ها (و یا فرضا ظاهر)
اسلام چه در بخش قرآن و روایات و چه در بخش نحوه ی عملکرد(سیره) معصومین به عنوان رهبران مکتب الهی »
اولا : تشکیل شده از یکسری اصول ثابت و همیشگی در تمامی ابعاد و فاز های اصلی زندگی فردی و اجتماعی .
اصل چیست؟ اصل گزاره یا خبریست اموختنی که فارق از زمان و مکان و موقعیت ,همیشه برقرار است.
از اصول اجتماعی (مثل اصل احترام به بزرگتر یا اصل حجاب ) گرفته تا اصول فردی (مانند اصل نیاز انسان به عبادت خالق و ..) در این دسته خواهند بود.
دوما : در این دین الهی اسلام (قرآن+ روایات+ عملکرد معصومین) علاوه بر بخش اول , بخش دیگری وجود دارد به نام شکل و یا قاب عمل و یا ظاهر عمل....
قاب یا شکل عمل دیگه مثل اصل . اصول ثابت نیستند....بلکه مواردی هستند که با توجه به شرایط زمان و مکان و غیره.... بر اساس اصول ثابت(مورد اول) بیان و یا رفتار شدند...!!
برای درک بهتر باید گفت »
در واقع اسلام ابتدا یکسری اصول رو مطرح کرده که عاری از زمانه و تا ابد صحت داره( برای اثبات این که چرا اصول ثابت هستند می شه بحث کرد ولی در این مقال نمی گنجه) و بعد برای درک بهتر ذهن انسان می اد و یکسری مثال ها می زنه (همون فریم ها و یا ظاهر عمل)
دقیقا روش مطرح شدن این دین بسیار زیبا و منطقیست ....مثل یک معلمی که ابتدا تئوری درس رو توضیح می ده و بعد برای درک بهتر موضوع مثال هایی می زنه (مانند اصل جمع و بعد مثالی برای اون در دبستان)
مثال : پیامبر (ص) هنگام راه رفتن در بیرون منزل به هر که می رسید سلام می کرد
اصل : احترام به دیگران
قالب و ظاهر : سلام کردن به دیگران
همونطور که می بینید اصلی که پیامبر(ص) بیان کردند یک اصل همیشگیست....اما ظاهر اون و درواقع نحوه ی بروز عملکرد اون که سلام کردن به تمامی افراد جامعه باشه شاید امروزه در عرف جامعه ی پیچیده ی امروزی صحیح نباشه یعنی قالب عمل حتما نباید ثبات داشته باشه.
نتیجه گیری
امروزه افرادی حالا یا از روی آشنا نبودن با عملکرد دین و یا از جهات دیگه مثل دشمنی و ... سعی در سفسطه در این مورد یعنی ناکارامدی دین دارند:
و به این صورت عمل میکنند که: مثالی از اسلام و یا سیره ی عملی ائمه می زنند و بعد می گن در دنیای امروز این دین ناکارامده...
چرا سفسطه میکنند؟ چون که اسلام هیچ وقت نمی گه تمامی ظاهر عمل کرد های ما باید بر اساس ظاهر عملکرد های ائمه باشه .اسلام می گه اصول هستن که ثابتن و ظاهر عمل باید بر اساس اصول پیاده بشه.
مثلا اصل آراستگی در اسلام وجود داره...اما ایا الان می شه نحوه ی پوشش انسان عادی مثل ائمه باشه؟؟
اما اگر ما در مقام عملکرد در شرایطی قرار گرفتیم که موقعیت دقیقا شبیه موقعیتی بود که فرضا یکی از بزرگان و در راس اون ائمه قرار گرفته بودن برای بهره وری حداکثر بهتر است ما ظاهر عملمون هم مانند عمل اون بزرگواران باشه!
و در اخر(خیلی مهم): با توجه به بررسی بالا و اینکه اسلام در اصل متشکله از اصول ثابت...این حرف بعضی از عزیزان که می گویند:
" اسلام به درد همون 1400 سال قبل می خوره و نه الان و مشکلات الان و نمی تونه حل کنه "
اونقدر خنده داره که کسی بگه :
" آقا اصل فیثاغورث به درد همون سالهای قبل از میلاد می خوره...مثلا الان مثلثهای امروزی از قاعده ی فیثاغورث پیروی نمی کنن "
نه؟ در جواب به فردی که جمله ی آخر رو گفت چی می گید؟؟؟
البته در باب ابدی بودن اسلام فاز های دیگه ای هم وجود داره که در موقع مناسب می شه به اونها پرداخت....
یا علی مدد
به نام خالق برهانهای اصیل
با سلام...
چند مطلبی بود که روشون فکر کرده بودم اما به علت عدم وقته کافی و موارد دیگه نشد که به عنوان پست بفرستم..
به فکرم رسید چنتا طرحی که در این ایام زدم رو بذارم ...
کشیدن اینها به این صورت بود که اول فکرش تو ذهنم می اومد بعد با استفاده از توانایی نسبتا کمی که در کار با فتوشاپ داشتم به اون مفهوم ذهنیم یه عینیتی می دادم...!!!
خوشحال می شم تحلیل شما رو هم بدونم...
مفهوم امام حسین (ع) ، ورای هر نوع تکولوژیست....و خون او و هدف او به نظرم برای جدید ترین فناوری های امروزی و آینده پیام مهمی خواهد داشت....این بر میگرده به اصولی که او در هدفش داشت...!!!!
عباس (ع) بالاتر از هر بالایست....آری همان خورشید...
او خورشیدیست که از پشت ابر می آید....و تا زمین در کنار ماست....حتی زلال زلال
او خواهد آمد....
مهدی(عج) .... همان ابر مدیر عالم...!!! شتاب دهنده ی تمامی علوم...!!! همان که همان...همان که نمی توان در چند کلمه تعریفش کرد...!!!
خب منتظر نظرات زیبا و اصلاحیه های کارای شما عزیزان خواهم بود...!!!
یا قمر بنی هاشم
In Allah we trust
ابتدا عید عجیب و بسیار بزرگ غدیر رو تبریک عرض می کنم ....!!
اساسا چرا مبحث امامت و ولایت برای ما باید مهم باشه؟؟؟؟؟
(این نوشتار چکیده ایست از مطالعات، تفکرات، بحثا و شرکت در جلسات استاد گرانقدرم حاج آقا پناهیان)
ایمان روح دین الهیست ، ایمان از مهمترین نتایج و تفاوتهاییه که یک دین الهی با یک مکتب غیر الهی داره ....
چرا که در هر مکتب غیر الهی ایمان هم " تعریف نشده است" و هم از نظر تندرو ترین طرفداران اون مکتب غیرمنطقی !!!!
ایمان= نوعی باور عقلی، قلبی و علمیست که ارتباط بسیار عمیقی (از نوع علت و معلولی ) با طهارت روح انسان دارد.
یعنی طهارت روح (پیشنیاز) >>> ایمان (پیشنیاز) >>>تعالی و موفقیت (پیشنیاز) >>>بهترین نوع ارتباط با خدا
البته متاسفانه خیلی از ما در بخش یکی مونده به آخر یعنی موفقیت موندیم !نه؟ !
خب !حالا این طهارت روح که پیش نیاز ایمان صحیحه مفهوم بسیار پیچیده ایه از درون انسانه ....چراکه انسان و متعلقاتش ذاتا پیچیدن!!
شاید بشه این طهارت عمیق رو به تواضع =/= تکبر تعبیر کرد.
حالا مهمترین شاخص برای شناخت این طهارت روح ولایت پذیری توسط انسانه !
ولایت پذیری مثل اندیکاتور معرف میزان طهارت روح انسان است .
چرا پذیرش ولایت سخت است؟؟
انسان نفسا و ذاتا برتری و تسلط همه جانبه ی فردی غیر از خدا را نمی تواند بپذیرد
حالا چرا خداوند دستوری که با فطرت انسان مغایرت داره رو به انسان امر میکنه؟ و این مشکل رو چطور حل می کنه؟؟
خداوند این مشکل فطری را بسیار ظریف حل میکند :
چون انسان ولایت خدا را ذاتا قبول دارد می گوید ، چون توی انسان ولایت مرا قبول داری ولایت آنکه من برای تو می فرستم را هم به امر من قبول کن !
یک سیکل جالب :
استفاده نخستین از ولایت الهی >>>>>پذیرش ولایت فرستادگان الهی >>>>> رسیدن به بالاترین مرتبه و کار برد از ولایت الهی
همونطور که در عکس هم مشاهده می کنیم : انگار مفهوم و منطق ولایت پذیری از تابع ریاضی Y=X2پیروی می کنه!
به انطباق آیه ی شریفه و منطق ولایت توجه کنید!
چرا خداوند مستقیما دستور نفرمودند که از خود او تبعیت کنیم؟؟؟؟ مگه مهم تبعیت از خدا نیست ؟ آیا ولایت نوعی دور باطله؟؟؟؟
خداوند می فرمایند : من تمامی صفاتم را به بندگان مومنم میدم ، جز صفت تکبرم را !
فلذا تکبر مخصوص خدا و تواضع مخصوص انسان است..
خب یادتونه گفتیم تواضع در مقابل خدارو می شه همون طهارت روح نامید؟؟؟
سه حالت برای تبعیت انسان از خدا وجود داره:
1) مستقیما از خدا 2) تبعیت از موجودی عجیب الخلقه 3) تبعیت از فردی ظاهرا مانند خودمان
1)خداوند خیلی از ما بزرگتره ...شاید در وحله ی اول بسیاری از افرادی که هنوزبه طهارت روح کامل هم نرسیده اند به خاطر فاصله ی فاحش بین انسان و خدا ولایت اورو به صورت ظاهری بپذیرند ، فلذا در وحله ی اول این نوع ولایت عقلا نشون دهنده ی یک پاکی باطن نمی تونه باشه...
2)خداوند می تونست موجودی عجیب و غریب رو بفرسته و اطاعتش رو بر ما واجب کنه.....مثلا یه موجود عظیم الجثه ، ولی باز هم به دلیل عجز کامل و بدیهی و اختلاف فاحش متکبرین هم اطاعت کننده بودند...!!!
(توجه کنید دو منطق بالا خطای بسیار زیادی داشتند پس در حالت بهینه ی آزمایش قرار ندارند)
3) در این حالت خداوند افرادی مثل خودمون رو می فرسته و به امر خودش تبعیتشون رو واجب می کنه...و با کمی تفکر می شه فهمید که این نوع تبعیت نشون دهنده ی ماکزیمم حالت ایمان به خدا و تواضع در برابر او و طهارت روح است!!!!
از طرفی ولایت پذیری از پیامبران و ائمه باعث بکار گیری نیروی عقل به دلیل بدیهی نبودن ظاهریش می شه
( و این همون حالت بهینست برای آزمایش انسان)حالا به نظرتون همین که گفتیم خدایا ایمان آوردیم کافیه؟؟؟؟؟
آیا براى مردم شگفتآور است که به مردى از خودشان وحى کردیم که مردم را بیم ده و به کسانى که ایمان آوردهاند مژده ده که براى آنان نزد پروردگارشان سابقه نیک است کافران گفتند این [مرد] قطعا افسونگرى آشکار است >>>>>>سوره ی یونس آیه 2
حالا اهمیت ولایت تا حدودی از جنبه ی مورد نظر مشخص شد.....فلذا علت برتری روز غدیر هم بر می گرده به برتریه علت و فلسفه ی ولایت که از نظر گذشت..!!!
چند نکته و روایت زیبا :
پیامبر (ص) در زمان حیاتشون به افراد می فرمودند که علی بن ابیطالب رو با نام امیرالمومنین(ع) صدا بزنید !
پیامبر (ص) فرمودند : اگر من آنچه درباره ی علی(ع) نازل شده بگویم ، بر هیچ کجا قدم نگذارد مگر اینکه مردم خاک پای علی (ع) را به تبرک ببرند....!!!
از تمامی کسانی که با نظر بنده مخالفند خوشحال می شم نظرشون رو مبذول بفرمایند.
یا علی
به نام خالق برهانهای اصیل
(نکته : این پست تنها به جهت سالروز تولدم 1.05 ساعت بعد از ورود به سال جدید زندگیم نوشته شد فلذا قصدم بار علمی خاصی نبوده است........!!!)
ببخشید سلام یادم رفت.....
شاید این پست با بقیه پستها کمی فرق بکنه.....شاید....
اومدم... انگار حلوا (یا هلوا و یا ...) خیرات می کنن توی این دنیا.....
البته بماند.....
وقتی تازه داشتم از تب سخت سرما خوردگی امسال راحت می شدم و حال و حوصله ی خوندن آمار و احتمالات و داشتم نمی دونم چرا این فکر به ذهنم خطور(یا ختور یا هر چی که شما می خواید ) کرد...!!!
که :
نسبت بودن من یا او یا شما یا کبری(نقش اول داستان هیجان انگیز تصمیم کبری) یا داوود خطر یا نیکول کیدمن یا انیشتین یا معلم اول دبستانم یا بگوری(شاعر برره) یا آلپاچینو یا نویسنده ی داستان یانگوم یا پدر بزرگ کامبیز (نوه ی پسری امیر اینا همسایه قبلیمون) یا مهران مدیری یا مرحوم مهندس بازرگان یا مرحوم مغفور نیچه یا برتراند راسل یا علی حاتمی یا نوه ی پسریه جنیفر لوپز و یا برد پیت (راستی فهمیدی برد پیت گفته دیگه فیلم مورد دار بازی نمی کنم؟ چون میدونم بچه هام بزرگ شن از این که من پدرشونم خجالت میکشن!!)، در این دنیا به نبودنمون در این دنیا بعد از مرگمون خیلی کمه و یا....
مقدار زمان حضور ما در دنیا
تقریبا صفر = ___________________________________________
مقدار زمان عدم حضور ما در دنیا(بعد از مرگ)
خب حالا چند حالت داره برنامه ریزی کسر بالا >>
1) برنامه ریزی فقط برای حضور در دنیا(بی خیال عدم در دنیا)
2) برنامه ریزی فقط برای بعد از مرگ (بیخیال دنیا)
3) برنامه ریزی هم برای دنیا هم برای عقبی ( با گرایش دنیا)
4) برنامه ریزی هم برای دنیا هم برای عقبی ( با گرایش بیشتر به بعد از مرگ)
5) بدون برنامه ریزی برای دنیا و عقبی ( پوچ گرایی و ا حتمالا عشقه!!!!! )
خب ....چرا بیکاری شما؟؟؟ یه ذره فکر کن !!!
کسر بالا رو نوشتم که اهمیت رو حس کنی !! من خودم منطقا حالت 4 رو ترجیح می دم...!!!! چون هوشمندانه تر به نظر می رسه ...یعنی چی؟؟
یعنی اینکه این تنها حالتیست که می اد و به زنده بودنم در این دنیا و بعد از مرگم (چه از لحاظ کمیت چه کیفیت)
1) به هر دو اهمیت کافی و لازم رو می ده
2) به صورت هوشمندانه و منطقی به هر کدوم به اندازه اهمیتش بها می ده!!!(آقا جان رشته مکانیک میخونی تنظیم خانواده طبیعتا ضریبش یکه و ریاضی مهندسی 3 دیگه!!!!!
7 ماهه دو نفر انصافا پیدا نشدن درست حسابی نقد کنن..... خودمون دست بکار شدیم و در این شبه عزیز نشستیم یه کادو به خودمون دادیم و یه لیست از اشکالاتمون و ردیف کردیم ....و از فردای مقدس!! اگر (کاشتند در نیومده!!) تغییرشون دادم ادم بهتری می شم و دچار بهبود می شم وگرنه که...
نون و عشق و موتور 1000 !!!
پی نوشت /بعد التحریر :
1) آقای من نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟ نباید حس کنم؟
2) از جناب عقل سرخ که بهترین کادو رو به بنده هدیه دادن که کوچکترینش کتاب " من او " بود حقیقتا تشکر و قدردانی می کنم ...!!!!
3) ...
یا قمر منیر بنی هاشم(ع)
به نام خالق برهانهای اصیل
با سلام ....
متن زیر ترجمه ی بخشی از مقاله ی دکتر مایک برانت ، معاون سازمان سیا و عضو فعال بخش شیعه شناسی است و در کتابی با عنوان "TO DIVIDE AND DESOLATE THEOLOTY A PLAN" نیز در امریکا به چاپ رسیده است:
"عالم اسلام از قرن ها پیش تحت سلطه ی دولت های غربی بوده است، گرچه در قرن گذشته اکثر کشورهای اسلامی مستقل شده اند ، اما فرهنگ غرب بر سیاست،تعلیم و فرهنگ ان ها مسلط بوده است. به ویژه آن که نظام سیاسی و اقتصادی این کشورها توسط ما کنترل شده و می شود . اکثر این کشورها پس از استقلال توجهی به فرهنگ و تمدن اصیل خود نکرده اند و با همان فرهنگ و نظام وارداتی غرب جامعه ی خود را به پیش برده اند. در سال 1980 که انقلاب اسلامی ایران به وجود آمد و به مخالفت با سیاست های ما برخاست، ابتدا خیال می کردیم که این حرکت نتیجه و انعکاس طبیعی سیاست های غلط و ناقص و فشار و اختناق شاه ایران بوده است و عناصر مذهبی از این خستگی و دلزدگی توده ی مردم دارند بهره می گیرند و ما می توانیم بعد از برکناری شاه ایران افراد مورد نظر خود را روی کار آوریم و سیاست های خود را تداوم دهیم.
پس از گذشت دو سه سال اول با گروگان گیری ، حادثه ی طبس و رشد روز افزون انقلاب و آثار آن در کشورهای لبنان، عراق،کویت،پاکستان، مقامات بلند پایه ی سیا بر این باور شدند که انقلاب ایران فقط نتیجه و انعکاس طبیعی سیاست های شاه نبوده است>>>
بلکه عوامل و حقایق دیگری نیز وجود دارد که محکم ترین آن ها >>>
1) یکی جمع بین رهبری سیاسی ایران و مرجعیت مذهبی است(جدا نبودن دین از سیاست) و...
2) دیگری شهادت حسین(علیه السلام) نوه ی پیامبر اسلام در 1400 سال گذشته، که شیعه از قرن ها پیش با اقامه ی عزا و ذکر مصیبت با غم و اندوه آن را زنده نگه داشته است.
همین دو فاز است که شیعه را از بقیه ی جوامع فعال تر و پر جنب و جوش تر ساخته است.
در گردهمایی بزرگ مقامات سیا تصویب شد که برای مطالعه ی اسلام شیعی و برنامه ریزی و کار روی این پروژه ، شعبه ی جداگانه و مستقلی تاسیس شده ، با یک بودجه ی چهل میلیون دلاری پروژه آغاز به کار کند.
1)جمع آوری اطلاعات
2)اهداف کوتاه مدت:تبلیغات علیه شیعه و راه اندازی آشوب های بزرگ شیعه و سنی و ایجاد اختلاف بین آن ها، تا توجه آن ها به آمریکا و برنامه هایش نباشد.
3)اهداف دراز مدت:در مرحله ی اول محققین و کار شناسان به تمام جهان اعزام شدند، پایان نامه ی دکترای خود را حول محور های زیر به پایان رساندند:
الف:کدام مناطق جهان شیعه هستند و چه قدر؟ حالات و روحیات آن ها و آداب معاشرت و عقاید آن ها و اختلاف هایی که با هم دارند چیست؟ ب: تضادهای داخلی شیعیان را چه گونه می توان تحریک کرد؟ ج: اختلاف بین شیعه و سنی را چه گونه می توان دامن زد؟
دکتر مایکل برانت می گوید: بعد از نظر سنجی های اولیه و جمع آوری اطلاعات به مطالب زیر دست پیدا کردیم:
1)مرجعیت شیعه سرچشمه ی اصلی قدرت شیعه است که با پا فشاری بر اصول و اعتقادات محکم از دین و تفکرات شیعه دفاع می کنند.
در طول تاریخ گذشته هیچ گاه با حاکم غیر اسلامی بیعت نکرده اند. با فتوای یک مرجع تقلید وقت( آیت الله شیرازی)انگلیس نتوانست وارد ایران شده، در عراق صدام با تمام توان و سعی خود نتوانست مرکز علمی شیعه و حوزه ی نجف را با خود همراه کند و مجبور به بستن آن شد در حالی که مراکز علمی در جهان همیشه با حاکمان وقت همراهی کرده اند.
در قم مرکز ایران هم مرجعیت، تخت ظلم ستم شاهی را برچید و با ابر قدرت ایران نبرد کرد.
در لبنان نهضت آیت الله صدر ارتش های انگلیس و فرانسه و اسرائیل را مجبور به فرار از لبنان کرد. بعد از به وجود آمدن اسرائیل بزرگ ترین مزاحمت برای ما به شکل و نام حزب الله به وجود آمد؛ از همین چیزها و قضایا به این نتیجه رسیدیم که برخورد مستقیم و رو در روبا شیعه ضرر زیاد و امکان پیروزی کم دارد. لذا باید پشت پرده کار کرد و به جای اصل قدیم انگلیسی ها که«تفرقه بیانداز و حکومت کنید» اصل دیگر «تفرقه بیانداز و نابود کنید»را در پیش گرفت.
مایکل برانت خلاصه ی اهداف دراز مدت را این چنین ذکر می کند:
افرادی را که با شیعه اختلاف نظر دارند باید علیه شیعه منظم و مستحکم کرد. شایعه ی کفر شیعه ها را گسترش داد و آن ها را با تبلیغات منفی از جوامع جدا کرد.
باید مطالب نفرت بر انگیز علیه آن ها نوشته شود و افراد کم سواد و بی سواد علیه شیعه تقویت شوند. یک جبهه ی تمام عیار برای مقابله با مرجعیت شیعه ایجاد شود تا به عنوان ستون پنجم ، سیمای شیعیان را مسخ کنند.
در همین رابطه دکتر مایکل برانت می گوید: در مراسم عزاداری که مردم به یاد واقعه ی کربلا جمع می شوند یک نفر سخنرانی می کند و واقعه ی کربلا را بیان می نماید. مستمعان گوش می دهند و بعد از آن طبقه ی جوان سینه زنی می کنند.
این سخرانی و این مستمعین برای ما مهم ترهستند
زیرا از همین عزاداری ها و مجالس در شیعه ها جوش و خروش و انگیزه ی بزرگ جنگ با باطل به خاطر حق به وجود می آید. لذا ما
از بودجه ی خود ده ها میلیون دلار برای به دست آوردن سخنران ها و مستمعین اختصاص دادیم تا در مرحله ی اول توسط افراد از خودشان( که هم پول پرست هستند و هم عقایدشان سست است و هم خواستار کسب شهرت و صاحب نفوذ و موثرند) در عزاداری ها عرضه کنیم. کارهایی که باید انجام داد:
۱) به وجود آوردن و یا سرپرستی مداحان(کسانی که از آن ها به عقاید شیعه معرفت ندارند)
۲)اضافه کردن سنت های نادرست و بدعت در عزاداری و ترویج رسم هایی که با عقاید شیعه منافات دارد.
۳)مطرح شدن سیمای عزاداری در جامعه به گونه ای که شیعه یک گروه جاهل و توهم پرست معرفی شود که عزاداری آن ها از محرم موجب مزاحمت و اذیت مردم می شود.
۴) کمک مالی به افرادی که بتوانند با نوشته ها و آثار خود عقاید و مراکز شیعه را هدف قرار دهند، بنیان های شیعه را منهدم کنند و اعتقادات شیعیان را ساخته و پرداخته ی مراجع و علمای شیعه قلمداد کنند. برای تشریح و اجرای این گونه برنامه ها باید پول های هنگفت خرج شود و مداحان به خوبی تشویق شوند تا شیعه که مذهبی با منطق قوی است تبدیل به یک مذهب و تفکر درویشی محض شود و از درون پوک و تو خالی؛ همین کارها در بین مردم نفرت را به وجود می آورد و تفرقه و چند دستگی گسترش می یابد.
۵) مطالب تحقیقی علیه مرجعیت جمع شود؛ آن گاه این مطالب که توسط نویسندگان پول پرست و به ظاهر بی نام نوشته شده، با هزینه های فراوان چاپ و نشر و توزیع شود و بین مداحان و عوام شیعه، این مطالب ساختگی پخش شده و با این حرکت تا سال 2010 میلادی، بحث مرجعیت به عنوان محور شیعه برچیده می شود. جمعیتی که تا به امروز مانع اصلی راه دولت مردان بوده است، به دست خود شیعیان نابود شود.
در آخر دکتر مایکل برانت می گوید: از این برنامه ها بعضی اجرا شده و بعضی دیگر در حال پیاده شدن است و مقداری از باقی مانده ی برنامه ها در آینده عمل خواهد شد.
به نقل از: نشریه ی خیمه: قم صندوق پستی:۴۴۹-۳۷۱۸۵
به رسم وفای به عهد ...سعی می کنیم.....از عقل بگوییم !!!
حرف دل باشد برای بعد
یا امام رضا (ع)