سلام
چند تا نكته رو خيلي صريح ميخوام بگم:
1) اين مطلب آخري جالب بود و مفيد. البته باز هم زياد معلوم نشد كه معصوم چطور ميدونه. تبصره اي هم كه زدي گرچه بايد بررسي بشه اما قابل تامل بود و جسورانه. تبريك ميگم بهت.
2) درمورد مطلب قبلي نميدونم چرا همه گير داده بودن به حورالعين بودن زنان تهراني. با فرض صحت روايت شايد اين تعبير در مورد خودآرايي زنان تهراني به كار رفته باشه. الله اعلم. اما مساله اينجاست كه حديث از منابعي نقل شده كه شديدا احتياج به بررسي داره. خود صاحب بحار هم حكم بر صحت احاديثش نكرده و قصدش تنها جمع آوري احاديث بوده. لذا در مورد نقل حديث با دقت بيشتري اقدام كن.
3) احساس ميكنم يه ذره كم طاقت هستي. اينو از خوندن كامنتها فهميدم. اون جمله آخر پستهات با اين كم طاقت بودن تضاد داره. معمولا كم طاقتها اونايي هستن كه فقط حرف دل ميگن. اما عقلا بايد طاقتشون بي نهايت باشه.
4) من هم مهندسم. يعني دارم ميشم. ولي عشقم همين چيزاييه كه تو توي اين وبلاگ دنبالشي. مهندسي نمي كنم و نخواهم كرد. چون ... اصلا بي خيال.
5) التماس دعا. يا علي