مانده است آه مرتضي در چاه غيبتت/بغضي عظيم در دل ما چون سحاب رفت.
اي لحظه لحظه غيبتت تكرار زخمها/آن زخم چوب خيزران بي حساب رفت؟
اي داغدار سيلي و زخم سينه ها /زينب اسير دست بلا چون صواب رفت؟
گويي مكرر ميشود سيلي به مادرت/در هر تپش از غيبتت اينگونه باب رفت
آقا هنوز جاريست خون مادرت/در هر كجا كه شيعه ات در عتاب رفت
آيد برون زغبت طولاني اش ،خدا؟/گوييم آه فاطمه مستجاب رفت
اي سرو باغ مصطفي كي ميشود بهار؟/تكرار غربت علي بي جواب رفت
آيي تو مي آيي اي آيه آيه نور/در زير بارش رخت آفتاب رفت