دوباره جمعه شكفت در آرزوي وصالت /ولي به زير سايه ي غربت به خواب رفت .
باريد دوباره ندبه اي در التماس نور /افتاد برگ زرد دعا وبه آب رفت
آمد طلوع فجر وبرفت و به شب رسيد/اميد ديدن رخت در سراب رفت.
رعدي زعمق دل بزد فرياد آسمان:/كاين ماه فاطمه است كه رخش در نقاب رفت.