• وبلاگ : نوشته هاي يك مهندس شيعه
  • يادداشت : سازمان سيا ، شيعه شناسي و افشاي حقايق
  • نظرات : 23 خصوصي ، 174 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام محمدرضاي عزيز!
    با عرض معذرت ديدم که حق با شماست.من خودم بهتون گفتم که امتحانات نزديکه و بحثو بذاريم واسه بعد و خودم ادامش دادم.به خاطر همين چون حق با شما بود جواب کامنتهاي آخرتونو ندادم چون واقعا طولاني بود و اين روزها اينقدر درس رو سرم ريخته که....خوب خودتون دانشجوييد و بهتر مي دونيد....
    فکر کردم شما هم فعلا بي خيال بحث شديد...که انگار من يادم رفته بود بيام خدمتتون و بگم که حرف شما متين و بذاريم براي بعد از امتحانات....
    فقط جواب آخرين کامنتاتونو مي نويسم و اميدوارم يادمون نره که کجا بوديم و بعدا از همونجا ادامه بديم.
    دوست عزيز اگر دقت مي کرديد زير اون متني که شما نوشتيد از روي مطالب وبلاگ ما نوشته شده "رها و نوازندگان ناقوس مرگ" که ايشون دوست من هستند که در حال حاضر آلمان هستن.اگر ايشون دوباره تصميم گرفتن برگردن به وبلاگ نويسي منطق و دليل گفته هاشونو از خودشون سوال بفرماييد.
    مورد دوم هم من هيچوقت هيچ کامنتيو پاک نمي کنم مگر اينکه توش احيانا فحاشي به شخص خاصي باشه.حالا چه دوست چه دشمن!
    جملاتي که از ايشون نقل کرديد بسيار زيبا بود و ممنون از لطفتون که وقت گذاشتيد و براي ما نوشتيد.دليلي نمي بينم سخنان کسيو پاک کنم که حرف زشتي توش نيست.شما تا حالا همچين حرکتي از من ديديد؟مطمئن باشيد شما تو وبلاگ من آزادي بيان داريد که از هر اعتقاد و دين و آييني که بهش پايبنديد بنويسيد و دفاع کنيد.از اين بابت خيالتون راحت باشه.ولي اگه نظر منو بخوايد اونجايي که نوشتيد
    در معرکه بدر، بيست ساله بود که با يک ضرب دست، يکه سوار قريش را دو نيم ساخت....راستش احساس کردم بدجوري قلبم فشرده شد...شايد چون انتظارشو نداشتم که از همچين کاري به عنوان شجاعت و قهرماني ياد کنن...به هر حال بعدا مي بينمتون...از لطفتون بازم سپاسگذارم
    شما رو به خداوند زيبا و عاشق مي سپارم...بدرود

    ...MNNM...