و اما ماماني حواي نازنين از اون طرف با يه بغل شيريني از راه رسيد كه :
محمد رضا جان بيا ننه اينا رو واسه ي تو پختم ! بخور ننه به دوستاتم بده ! نكنه خست كني كه از همين بالا عاقت ميكنمااااااااااااا آ قوبون پسرم بشم