وبلاگ :
نوشته هاي يك مهندس شيعه
يادداشت :
لبخند ها براي که به صدا در مي آيند؟!!!
نظرات :
68
خصوصي ،
171
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
لوسيفر
با درود مجدد... از آنجا كه شما ظاهرا و باطنا با بروز هرگونه تغيير ولو در نگاه به برخي مسائل كه حتي شرع نيز براي آن پاسخ صريحي ندارد، مخالفت ورزيديد بنده بر اين گمان دست يافتم كه انسان مد نظر شما نه آنوجود مقدسي است كه تقدس هر دين و باور يا حتي عرفي بواسطه وجود قدسي اوست، كه تنها پيماينده مسير مطلق و چارچوب خشك عقيده يا جامعه اي است كه قرار بود او را بسوي كمال و تعالي برساند و نه آنكه آزادي هاي به حق و مشروع او را زير پا بگذارد و آنجا كه حاضر شديد مسئله ساده دوچرخه سواري بانوان را به بهانه نگاه كوته برخي مردان بي مايه يا سوئ استفاده برخي زنان بمنظور جلب نگاههاي نامشروع غير مجاز شماريد و سپس با اندكي سفسطه و با ناديده گرفتن اصل موضوع آن را به عجب و غرور و نكوهيده بودن اين صفات مربوط دانستيد،همان نگاهي كه پيش تر در پست اخيرتان نيز با اشاره نكردن به علل آسيب هاي يك آسيب اجتماعي، و ارائه چند راه حل ساده و غير آسيب شناسانه براي درمان ان نسخه پيچيده بود، بدين نتيجه رسيدم كه نگاه شما به دين به عنوان يك ابزار نيست و برخلاف كامنتتان كاملا هدف مدار و تك محور است. فراموش نكنيم كه دين اسلام مخالفتي با زدودن عرف هاي نابهنجار ندارد كه بدان زمان كه خود تولد يافت با بسياري از آداب و رسوم ناپسند عرب مبارزه كرد. بنده قصد ارائه مقاله فمينيستي ندارم، اما به گمانم وقت ان شده كه جامعه ما از درون با تحولات فرهنگي آشنا شده، بجاي منع زنان از هرگونه فعاليت، به زنان الگوهاي صحيح رفتاري آموخته شده، تا وسيله اي براي ابراز وجود بيمار دلان فراهم نيايد. چنين اتفاقاتي چيز تازه و بعيدي نيست، في المثل در خصوص طلاق، دور زماني نبود كه اين امر شديدا مورد نكوهش واقع شده، اي بسا زنان و مرداني كه بواسطه اين عرف غريب علي رقم وجود تمامي موانع و مشكلات بايد دم برنياورده سكوت مي كردند، خوب! براي مرد كه راه ازدواجي ديگر باز بود، اما اين زن بود كه قرباني واقعه بود، اما امروز اين مسئله به عنوان آخرين راه حل قابل اجراست (هرچند كه در اين زمينه افراط و تفريط هايي صورت ميگيرد، اما گذر زمان سرانجام تعادل را پيش رو دارد)... و اين همه تفاوت هاي عيني بود كه به ديد بنده، بين پاسخ شما به انتقاد من و مطلب مطروحه در كامنتتان موجود بود (شايد بدليل فاصله غير قابل انكار فرضيه و تئوري)... اميد كه در هر دو حوزه ايمان و عمل يكسان بيانديشيم و رفتار كنيم... بنده هيچ ادعايي بر صحت عرائضم ندارم، شايد كاملا وارون بيانديشم . تنها آن بود كه انديشيدم و كم نيستند تفكراتي كه ره خطا روند... بدرود